رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت ⁴:)
خلاصه امروز رو خوب گذروندم وقتی رفتم خونه گرفتم خوابیدم تا ساعت 5 بعد از ظهر.
بعد پاشدم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون.
مامانم منو دید و گفت : عزیزم بیا تلفن باهات کار داره
منم بدون حرفی رفتم تلفن رو برداشتم . شمارش آشنا میومد خلاصه جواب دادم.
من : الو شما؟
امیر:سلام مری خوبی من امیر هستم معلم تون.
داشتم از خجالت آب میشدم ولی خب با استرس گفتم: س س س سلام خو خو خوب هستین ؟ جانم کاری داشتین؟
امیر: گفتم مایلید امشب باهم بریم یه رستوران؟
واقن داشتم از استرس میمردم گفتم: ببخشید ولی گفتین فردا هرکی بتونه حل کنه میبرید؟
امیر: من باج نمیگیرم که عزیزم هروقت که بخای میتونی بیای باهام بیرون.حالا میای امشب بریم هرجا که میخای؟
از خوشحالی از سرجام پریدم ولی به مامانم چی باید میگفتم:؟ خلاصه با خدم گفتم مامانمو میمیپیچونم و گفتم: اگ مراحمم بیام؟
امیر: تو هروقت بیای مراحمی کی بیام دنبالت؟
مری: تا آماده شم ساعت 6 میشه 7 بیا دنبالم.
امیر؛ باشه هیزم مواظب خودت باش
گوشیو قطع کردم رفتم یه فکری کنم ب مامانم چیبگم؟
فهمیدممممم رفتم به مامانم گفتم: مامان رونیکا زنگ زده میگم امشب بیا بریم بیرون همه دوستام میرن منم برم؟
مامان: مطمئنی دوستت بود اخه صدای مرد اومد؟
گفتم؛ ن داداش رونیکا بود اون میخواد مارو ببره گفت بزار ببینم هماهنگ میکنی یا ن
مامان: قبل 10 خونه باشیااااا
عسقمی مامان گلبونتتتتت برم منننن
ادامه .....🗿💓
فصل ¹؛ پارت ⁴:)
خلاصه امروز رو خوب گذروندم وقتی رفتم خونه گرفتم خوابیدم تا ساعت 5 بعد از ظهر.
بعد پاشدم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون.
مامانم منو دید و گفت : عزیزم بیا تلفن باهات کار داره
منم بدون حرفی رفتم تلفن رو برداشتم . شمارش آشنا میومد خلاصه جواب دادم.
من : الو شما؟
امیر:سلام مری خوبی من امیر هستم معلم تون.
داشتم از خجالت آب میشدم ولی خب با استرس گفتم: س س س سلام خو خو خوب هستین ؟ جانم کاری داشتین؟
امیر: گفتم مایلید امشب باهم بریم یه رستوران؟
واقن داشتم از استرس میمردم گفتم: ببخشید ولی گفتین فردا هرکی بتونه حل کنه میبرید؟
امیر: من باج نمیگیرم که عزیزم هروقت که بخای میتونی بیای باهام بیرون.حالا میای امشب بریم هرجا که میخای؟
از خوشحالی از سرجام پریدم ولی به مامانم چی باید میگفتم:؟ خلاصه با خدم گفتم مامانمو میمیپیچونم و گفتم: اگ مراحمم بیام؟
امیر: تو هروقت بیای مراحمی کی بیام دنبالت؟
مری: تا آماده شم ساعت 6 میشه 7 بیا دنبالم.
امیر؛ باشه هیزم مواظب خودت باش
گوشیو قطع کردم رفتم یه فکری کنم ب مامانم چیبگم؟
فهمیدممممم رفتم به مامانم گفتم: مامان رونیکا زنگ زده میگم امشب بیا بریم بیرون همه دوستام میرن منم برم؟
مامان: مطمئنی دوستت بود اخه صدای مرد اومد؟
گفتم؛ ن داداش رونیکا بود اون میخواد مارو ببره گفت بزار ببینم هماهنگ میکنی یا ن
مامان: قبل 10 خونه باشیااااا
عسقمی مامان گلبونتتتتت برم منننن
ادامه .....🗿💓
۲.۸k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.