---- دانشگاه بی قانون ----
⛓️🔗دانشگاه بی قانون 🔗⛓️
⛓️🔗پارت ۲🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
وقتی رفتیم داخل کلاس دیدم بیشتر دختر جمع شدن دور ی پسر منم زیادی کنجکاو نشدم معلومه پسره خوشگله دخترا مثل آدامس میچسبند بهش احمیتی ندادم نشستم وقتی معلم اومد تو گفت دانش آموز جدید داریم و من و یجی رو معرفی کرد گفت معلم: یوری و یجی اونجا ی میز خالی هست میتونید بشینید ماهم رفتیم رو اون میز نشستیم که یدونه به آخر بود و میز آخر اون دوتا پسری نشسته بودن که اون دخترا دورشون جمع شده بودن معلم داشت درس میداد که دیدم نفس یکی هعی به گردنم میخوره سرمو برگردوندم عقب که با موخ خوردم به پسر میز آخری من دردم گرفته بود ولی جیغمم درنمیومد یوری : چه قلطی میکنی جونگ کوک: میخواستی برنگردی یوری : دوست داشتم برگردم گ.ه خوری جونگ کوک : من برای چی باید تورو بخورم یوری: نبابا جدی میفرمایید جونگ کوک: ارع یوری: من تورو صبح به صبح تولید میکنم دعوامون داشت بدتر و بدتر میشد که یجی دستمو گرفت گفت یجی: بسته یوری ولش کن از اونورم بغلدستیه پسره گفت تهیونگ: ولش کن بابا جونگ کوک پس اسمش جونگ کوک بود منم همون وسط کلاس خندیدم گفتم یوری : کوکییی 😂🤣🤣 چه اسم مسخره ای یهو چشمامو باز کردم دیدم با عصبانیت داره نگام میکنه گفتم یوری : اهم اهم به درسمون برسیم برگشتم به جلو که دیدم صداش قشنگ بغل گوشم میاد که میگه کوک: زنگ تفریح تو دشویی کارت دارم یوری : حتما به بهتون ی سری میزنم( با تمسخر) کوک: نیای خودم میام دنبالت پوکر بهش نگاه کردم گفتم یوری: جدی میفرمایید کوک: حالا میبینی یوری: باش و شروع کردم به درس خوندن وقتی زنگ تفریح خورد خواستم برم که یاد این افتادم اون تو دشویی کارم داره هه فکر کرده کیه از کلاس اومدم بیرون رفتم به سمت دشویی که...ادامه دارد🔗⛓️
حمایت فراموش نشه ♥️⛓️
⛓️🔗پارت ۲🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
وقتی رفتیم داخل کلاس دیدم بیشتر دختر جمع شدن دور ی پسر منم زیادی کنجکاو نشدم معلومه پسره خوشگله دخترا مثل آدامس میچسبند بهش احمیتی ندادم نشستم وقتی معلم اومد تو گفت دانش آموز جدید داریم و من و یجی رو معرفی کرد گفت معلم: یوری و یجی اونجا ی میز خالی هست میتونید بشینید ماهم رفتیم رو اون میز نشستیم که یدونه به آخر بود و میز آخر اون دوتا پسری نشسته بودن که اون دخترا دورشون جمع شده بودن معلم داشت درس میداد که دیدم نفس یکی هعی به گردنم میخوره سرمو برگردوندم عقب که با موخ خوردم به پسر میز آخری من دردم گرفته بود ولی جیغمم درنمیومد یوری : چه قلطی میکنی جونگ کوک: میخواستی برنگردی یوری : دوست داشتم برگردم گ.ه خوری جونگ کوک : من برای چی باید تورو بخورم یوری: نبابا جدی میفرمایید جونگ کوک: ارع یوری: من تورو صبح به صبح تولید میکنم دعوامون داشت بدتر و بدتر میشد که یجی دستمو گرفت گفت یجی: بسته یوری ولش کن از اونورم بغلدستیه پسره گفت تهیونگ: ولش کن بابا جونگ کوک پس اسمش جونگ کوک بود منم همون وسط کلاس خندیدم گفتم یوری : کوکییی 😂🤣🤣 چه اسم مسخره ای یهو چشمامو باز کردم دیدم با عصبانیت داره نگام میکنه گفتم یوری : اهم اهم به درسمون برسیم برگشتم به جلو که دیدم صداش قشنگ بغل گوشم میاد که میگه کوک: زنگ تفریح تو دشویی کارت دارم یوری : حتما به بهتون ی سری میزنم( با تمسخر) کوک: نیای خودم میام دنبالت پوکر بهش نگاه کردم گفتم یوری: جدی میفرمایید کوک: حالا میبینی یوری: باش و شروع کردم به درس خوندن وقتی زنگ تفریح خورد خواستم برم که یاد این افتادم اون تو دشویی کارم داره هه فکر کرده کیه از کلاس اومدم بیرون رفتم به سمت دشویی که...ادامه دارد🔗⛓️
حمایت فراموش نشه ♥️⛓️
۱۴.۳k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.