MAFIA GIRL PART 2
MAFIA GIRL PART 2
مافیا گرل پارت ۲
News teaser: Mr. Kim's warehouses in Seoul, South Korea were destroyed in a fire, and there is no indication that it was intentional, and the police are looking to find out.
تیزر خبری: انبارهای آقای کیم در سئول کره جنوبی در آتش سوزی از بین رفت و هیچ نشانه ای مبنی بر عمدی بودن این موضوع وجود ندارد و پلیس در حال جستجو برای کشف این موضوع است.
بورا:خبراهم درجا پخش میشن هه
ایپدو کنار گذاشتم سرمو برگردوندم به تام نگاه کردم
بورا:کسی نمیدونه که قراره بیام کره
تام سرشو تکون دادو گفت:نه خبر ندارن فقط برای چی نمیخواین کسی بفهمه
یه پوزخند زدم و گفتم:واقعا این برات سواله، معلومه الان همه دنبال منن برای گروگان گیری فکرکردی برای چی از پنج سالگی خانوادم منو فرستادن نیویورک هوم اگر صد سال سیاه هم همچین اتفاقی نمیافتاد قطعا همونجا میموندم البته اونا نمیزاشتن بیام و از تو میخوام به کسی فعلا نگی هویتم فعلا باید ناشناس بمونه البته تا موقعی که من میگم.
تام بازم سرشو تکون داد ،سرمو چرخوندم از پنجره ی هواپیما بیرونو نگاه کردم و گفتم:دوساعت تا رسیدنمون مونده،قراره زندگیمون تغییر کنه از الان به بعد یه هدفی داریم میدونی که
تام:بله
بورا:خوبه الانم برام انرژی زا بگیر
تام خندید:خانم این اخلاقتون تغییر نمیکنه
بعد رفت
از پنجره به ابر هایی که روی هوا معلق بودن نگاه میکردم : زندگیم قراره تغییر کنه شاید وقت نداشته باشم اما به خودم قول میدم از این یکی هم موفق بیام بیرون، هیچکس نمیتونه راحت نگاهم کنه چون آخرش به مرگ وصله
مافیا گرل پارت ۲
News teaser: Mr. Kim's warehouses in Seoul, South Korea were destroyed in a fire, and there is no indication that it was intentional, and the police are looking to find out.
تیزر خبری: انبارهای آقای کیم در سئول کره جنوبی در آتش سوزی از بین رفت و هیچ نشانه ای مبنی بر عمدی بودن این موضوع وجود ندارد و پلیس در حال جستجو برای کشف این موضوع است.
بورا:خبراهم درجا پخش میشن هه
ایپدو کنار گذاشتم سرمو برگردوندم به تام نگاه کردم
بورا:کسی نمیدونه که قراره بیام کره
تام سرشو تکون دادو گفت:نه خبر ندارن فقط برای چی نمیخواین کسی بفهمه
یه پوزخند زدم و گفتم:واقعا این برات سواله، معلومه الان همه دنبال منن برای گروگان گیری فکرکردی برای چی از پنج سالگی خانوادم منو فرستادن نیویورک هوم اگر صد سال سیاه هم همچین اتفاقی نمیافتاد قطعا همونجا میموندم البته اونا نمیزاشتن بیام و از تو میخوام به کسی فعلا نگی هویتم فعلا باید ناشناس بمونه البته تا موقعی که من میگم.
تام بازم سرشو تکون داد ،سرمو چرخوندم از پنجره ی هواپیما بیرونو نگاه کردم و گفتم:دوساعت تا رسیدنمون مونده،قراره زندگیمون تغییر کنه از الان به بعد یه هدفی داریم میدونی که
تام:بله
بورا:خوبه الانم برام انرژی زا بگیر
تام خندید:خانم این اخلاقتون تغییر نمیکنه
بعد رفت
از پنجره به ابر هایی که روی هوا معلق بودن نگاه میکردم : زندگیم قراره تغییر کنه شاید وقت نداشته باشم اما به خودم قول میدم از این یکی هم موفق بیام بیرون، هیچکس نمیتونه راحت نگاهم کنه چون آخرش به مرگ وصله
۱۳.۳k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.