سیدجلال حسینی:)♡
«حالا امید به اردوی پرسپولیس برمیگرده...» این صدای لرزان مزدک میرزایی است، وقتی بغل پای تمیز جلال حسینی سه کنج دروازه الدحیل را فرو ریخت، وقتی سکونشیان هراسان آزادی هنوز نمیدانستند به تماشای یک «معجزه» دعوت شدهاند، وقتی کاپیتان پرسپولیس سنگ بنای یکی از باشکوهترین کامبکهای تاریخ باشگاه را گذاشت. البته که در حضور او، همیشه «امید» معنی داشت؛ از همان طوفان بیست دقیقهای که نبیل معلول و یارانش را محو کرد تا سوپرگل دقیقه نود به الجزیره؛ همانی که به تن کاته هلندی نشان داد سوپرمن کیست و هر حرفی را هر جایی نباید بزند. با همه اینها، انگار دیگر راه گریزی نیست و گذر بیرحمانه زمان، صخره سرخها را به خط پایان رسانده است. به این ترتیب فوتبال ایران یک «کاپیتان بالفطره» را از دست میدهد
امروز باید پاکیزهترین و سخاوتمندانهترین واژگان ممکن را برای تجلیل از جلال به صف کرد؛ از جنگجوی سیریناپذیری که بدون تردید یکی از بهترینهای تاریخ فوتبال ایران بود. با خداحافظی جلال، فوتبال ایران فقط یک مدافع استثنایی را از دست نخواهد داد؛ یک پرنده بیباک و خوشفکر که همه زوجهای کناریاش را به تیم ملی رساند. این فوتبال بدون جلال چیزهای بیشتری کم خواهد داشت، از جمله الگویی که با خیال راحت نشانش بدهی و از بقیه بخواهی شبیه او باشند، ستارهای که هرگز کری سخیف نخواند و حرمت رقیبش را زیر سوال نبرد. چقدر دقیق و درست گفت برانکو، در مورد این که بعضی از فوتبالیستها در درجه اول «سلبریتی» هستند؛ بلاگرها و مدلهایی که شیرینی شهد شهرت، دوران فروغشان را کوتاه میکند. جلال اما واقعا شغلش فوتبال بود
وقتی ناباورانه از تیم ملی خط خورد و جامجهانی را از دست داد، سیوهفت سالش بود. همه گفتند دیگر کار تمام است و رمق و انگیزهای برایش باقی نمیماند. در تمرینات پیشفصل اما، او به عنوان اولین نفر وارد زمین شد. یک بار کنعانیزادگان گفته بود: «خودم را کشتم یک مرتبه زودتر از جلال سر تمرین برسم، اما نشد.» بعد از آن خط خوردن کذایی، جلال سه جام قهرمانی دیگر را در لیگ برتر بالای سر برد. پانزده جام معتبر، حاصل بیست سال درخشش یک مدافع بیتکرار است؛ بازیکنی که پرسپولیس طی شش فصل گذشته با حضور او، جمعا کمتر از صد گل دریافت کرد. با خداحافظی حسینی، فوتبال بخشی از جاه و جلالش را از دست میدهد. ما که هیچ، حتی دل بازوبند کاپیتانی پرسپولیس هم برای یکی از برازندهترین صاحبانش تنگ خواهد شد. خداحافظ، یک بخش درخشان از تاریخ.../
امروز باید پاکیزهترین و سخاوتمندانهترین واژگان ممکن را برای تجلیل از جلال به صف کرد؛ از جنگجوی سیریناپذیری که بدون تردید یکی از بهترینهای تاریخ فوتبال ایران بود. با خداحافظی جلال، فوتبال ایران فقط یک مدافع استثنایی را از دست نخواهد داد؛ یک پرنده بیباک و خوشفکر که همه زوجهای کناریاش را به تیم ملی رساند. این فوتبال بدون جلال چیزهای بیشتری کم خواهد داشت، از جمله الگویی که با خیال راحت نشانش بدهی و از بقیه بخواهی شبیه او باشند، ستارهای که هرگز کری سخیف نخواند و حرمت رقیبش را زیر سوال نبرد. چقدر دقیق و درست گفت برانکو، در مورد این که بعضی از فوتبالیستها در درجه اول «سلبریتی» هستند؛ بلاگرها و مدلهایی که شیرینی شهد شهرت، دوران فروغشان را کوتاه میکند. جلال اما واقعا شغلش فوتبال بود
وقتی ناباورانه از تیم ملی خط خورد و جامجهانی را از دست داد، سیوهفت سالش بود. همه گفتند دیگر کار تمام است و رمق و انگیزهای برایش باقی نمیماند. در تمرینات پیشفصل اما، او به عنوان اولین نفر وارد زمین شد. یک بار کنعانیزادگان گفته بود: «خودم را کشتم یک مرتبه زودتر از جلال سر تمرین برسم، اما نشد.» بعد از آن خط خوردن کذایی، جلال سه جام قهرمانی دیگر را در لیگ برتر بالای سر برد. پانزده جام معتبر، حاصل بیست سال درخشش یک مدافع بیتکرار است؛ بازیکنی که پرسپولیس طی شش فصل گذشته با حضور او، جمعا کمتر از صد گل دریافت کرد. با خداحافظی حسینی، فوتبال بخشی از جاه و جلالش را از دست میدهد. ما که هیچ، حتی دل بازوبند کاپیتانی پرسپولیس هم برای یکی از برازندهترین صاحبانش تنگ خواهد شد. خداحافظ، یک بخش درخشان از تاریخ.../
۶.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.