عشقی که بهم دادی
"part 39"
(اینم کسی که با هانا تصادف کرده...چطوره؟😂😂)
(نیاز به معرفی هست؟)
از اتاق اومدم بیرون
این دختره هم یه چیزیش میشه ها
مثلا اومده داوطلب شه...فک کنم تو بیمارستان تا مرز مرگ هم بره با این حواس پرتی هاش
خنده ای کردم ، دستامو کردم توی جیب رو پوشم و رفتم
*از زبان سویونگ
یعنی تف تو این زندگی
آخه چرا باید چشمامو ببندم
چرا دارم انقد گند میزنم
فک نکنه اسکلی چیزی ام؟
*از زبان هانا
داشتم پشت فرمون با رئیس حرف میزدم که...
(هانا میزنه به یه نفر)
×(جیغ)
از ماشین پیاده شدم...شت همینو کم داشتم
×هی آقا حالت خوبه؟...
*نیم ساعت بعد
*از زبان جونگکوک
ا.ت هنوز نیومده بود
فک کردم میاد
داشتم با پرستار درمورد بیمارا حرف میزدم که...
×جونگکوک...جونگکوک!
چرخیدم سمت صدا
دیدم هانا ست...ولی اون پسره کیه؟
دویدم سمتشون
=هانا...چه اتفاقی افتاده؟
×من با این آقا تصادف کردم
=آقا حالتون خوبه؟
جوابمو نمیداد...چرا به هانا زل زده؟
=آقا؟
دستمو جلوی صورتش تکون دادم
/ ب...بله؟
=حالتون خوبه؟...
/ ب...بله...یعنی نه...فک میکنم پام شکسته
=پرستار کانگ...پرستار کانگ
*از زبان هانا
دم در رادیولوژی با جونگکوک وایستاده بودیم
×ا.ت کجاست؟
=نیومده
×آره امروز خسته شد تو باشگاه...فک کنم وسط خونه ولو شده(خنده)
=حتما(خنده)
×عجب بدبختی ای داریما
=خب جلوتو نگاه میکردی...فک کنم به عینک نیاز داری(خنده)
×نه بابا داشتم با اون رئیس عنتر مجموعه مون سر و کله میزدم اینطوری شد
=پسره بیچاره...زدی ناقصش کردی...حتم دارم پاش شکسته
×خب چیکار کنم(حالت لپ آویزون😂😂)
در اتاق رادیولوژی باز شد و
؛آقای دکتر اینم عکسش
=بذار ببینم.....بعله پاش شکسته...تحویل بگیر هانا خانوم
×عه جونگکوکی بیخیال دیگه
=ببیرینش پیش دکتر هانگ که هم عکسشو بیینه هم پاشو گچ بگیرن
؛چشم
دیدم اون پسره با ولیچر اومد بیرون و جلوم وایستاد
/ خیلی ممنون خانم
×لطفا خجالتم ندید...من به شما زدم...خواهش میکنم منو ببخشید
/ن...نه مشکلی نیست اشتباه از من بوده
=نه بابا مشکل از هانا ی خودمونه(خنده)
×جونگکوککککک
=فک کنم صدا م کردن...من برم(لبخند)
پیشبینی تون از ادامه داستان؟😁🪄
(اینم کسی که با هانا تصادف کرده...چطوره؟😂😂)
(نیاز به معرفی هست؟)
از اتاق اومدم بیرون
این دختره هم یه چیزیش میشه ها
مثلا اومده داوطلب شه...فک کنم تو بیمارستان تا مرز مرگ هم بره با این حواس پرتی هاش
خنده ای کردم ، دستامو کردم توی جیب رو پوشم و رفتم
*از زبان سویونگ
یعنی تف تو این زندگی
آخه چرا باید چشمامو ببندم
چرا دارم انقد گند میزنم
فک نکنه اسکلی چیزی ام؟
*از زبان هانا
داشتم پشت فرمون با رئیس حرف میزدم که...
(هانا میزنه به یه نفر)
×(جیغ)
از ماشین پیاده شدم...شت همینو کم داشتم
×هی آقا حالت خوبه؟...
*نیم ساعت بعد
*از زبان جونگکوک
ا.ت هنوز نیومده بود
فک کردم میاد
داشتم با پرستار درمورد بیمارا حرف میزدم که...
×جونگکوک...جونگکوک!
چرخیدم سمت صدا
دیدم هانا ست...ولی اون پسره کیه؟
دویدم سمتشون
=هانا...چه اتفاقی افتاده؟
×من با این آقا تصادف کردم
=آقا حالتون خوبه؟
جوابمو نمیداد...چرا به هانا زل زده؟
=آقا؟
دستمو جلوی صورتش تکون دادم
/ ب...بله؟
=حالتون خوبه؟...
/ ب...بله...یعنی نه...فک میکنم پام شکسته
=پرستار کانگ...پرستار کانگ
*از زبان هانا
دم در رادیولوژی با جونگکوک وایستاده بودیم
×ا.ت کجاست؟
=نیومده
×آره امروز خسته شد تو باشگاه...فک کنم وسط خونه ولو شده(خنده)
=حتما(خنده)
×عجب بدبختی ای داریما
=خب جلوتو نگاه میکردی...فک کنم به عینک نیاز داری(خنده)
×نه بابا داشتم با اون رئیس عنتر مجموعه مون سر و کله میزدم اینطوری شد
=پسره بیچاره...زدی ناقصش کردی...حتم دارم پاش شکسته
×خب چیکار کنم(حالت لپ آویزون😂😂)
در اتاق رادیولوژی باز شد و
؛آقای دکتر اینم عکسش
=بذار ببینم.....بعله پاش شکسته...تحویل بگیر هانا خانوم
×عه جونگکوکی بیخیال دیگه
=ببیرینش پیش دکتر هانگ که هم عکسشو بیینه هم پاشو گچ بگیرن
؛چشم
دیدم اون پسره با ولیچر اومد بیرون و جلوم وایستاد
/ خیلی ممنون خانم
×لطفا خجالتم ندید...من به شما زدم...خواهش میکنم منو ببخشید
/ن...نه مشکلی نیست اشتباه از من بوده
=نه بابا مشکل از هانا ی خودمونه(خنده)
×جونگکوککککک
=فک کنم صدا م کردن...من برم(لبخند)
پیشبینی تون از ادامه داستان؟😁🪄
۵.۳k
۲۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.