چند پارتی کوک

ویو کوک

رفتیم داخل بار دیدم که یه دختره آشناس زیاد اونجوری محل ندادم رفتیم روبه روی اون دختر نشستیم پیشش یه پیر خوشتیب بود(به تو نمیرسه🥰) یکمی به دختره خیره شدم‌ دیدم ا/ت باعصبانیت داشتم نگاهش میکردم که یهو پا شدن رفتن برقصن پسره از کمر ا/ت گرفته بود

ویو ا/ت

رفتیم بار که دیدم کوک اونجاست داشت عصبی به من نگا میکرد برا همین به لوک گفتم که لون پسره کوک برا همین دستش رو دورم حلقه کرد و پاشدیم برقصیم به نگاه هم کردم دیدم خون کل چشماشو گرفته خیلی عصبی به من نگا میکرد ترصیده بودم ولی نشون ندادم خیلی نوشیده بودم چون زیاد نوشیده بودم داشتم لوک رو میبوسیدم که یکی دستمو گرفت و کشون کشون برد بیرون

_داری چیکار میکنی ؟ اون پسره عو*ضی کیه؟(با داد و عصبی)

+به تو چه ربطی داره ها تو میتونی دخترای دیگه رو ببوسی من نمیتونم کسی رو ببوسم؟(با گریه)

_ا/ت گفتم اون کیه؟(عصبی)

+دوستمه دوست صمیمه چیزایی که نکردی اون به من کرده فهمیدی ...کوک تو به من خیانت کردی(با گریه)

_ا/ت بزا توضیح میدم‌‌(تمام قضیه رو توضیح داد)
+کوک حرفات درسته؟
_ا/ت به من اعتماد کن (با لبخند)
هم دیگه رو بغل کردن

خب اینم از این پارت همایتم کنین❤🥰