Pt20
این دفعه پدرام قاشق چرخوند افتاد ب ا/ت پدرام 😈 ا/ت: خب بگو ( بچم دارع اون گوشه سماق میموکه) پدرام: هنوزم دوسش داری؟ با این حرف برق از سر یونگی و پرید ا/ت: کیو پدرام: شهرام پسر حسین شاتری یونگی شک نگاه میکنه ا/ت: این چ سوال مزخرفی پدرام: پس جرعت انتخاب میکنی پاشو برو ی لیوان اب بیار جرابمو بکنم توش بعد اب بخور ا/ت: چندش یونگی: قضیه چیه پدرام : مگه نمیدونی ندونسته ندیده اومدی زن گرفتی نویسنده توضیح من: مگه خودت لالی یا علیلی پدرام: اییش ببین چن سال پیش ا/ت تازه ب سن بلوغ رسیده بود ۱۵_۱۶ سالش بود ( من: دختره۱۶ سالگی بلوغشون میرسه؟) نپر وسط حرفم رو پسر حسین شاتری کراش بود پسر حسین شاتری با موهای فوکولی ی موتور گازی با تیپ دهاتیش هر روز بعد از ظهر دم مدرسه ا/ت وامیساد تا خاعرش از مدرسه بیاد بیرون تو اون موقعیتم ا/ت اونو دید میزد .... یونگی: چیییییییی یعنی چی ( ب کره ای با داد) ( اوه اوه موضوع ناموسی شد)
۱۰.۳k
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.