فرشته من🦋💫
فرشته من🦋💫
پارت۲
دیانا:آخه چرا باید اونا هم بیان با ما خریداَه😤(تو دلش)
بعد از چن ساعت
نیکا:خب بریم
دیانا:بریم
نیکا:من برم به ارسلان بگم تو بیا باهم بریم
دیانا:باش
چن مین بعد
ارسلان:داشتم با دوس دخترام چت می کردم که دیدم نیکا و دیانا لوس دارن میان(نویسنده محض اطلاع ارسلان چون جذاب و اینو شماهم میدونید واسه همین دخترای زیادی بهش پا دادن)
نیکا:سلام
ارسلان:احیانن دوستتون ادب ندارن که سلام کردن بلد نیستن
دیانا:ببخشید که ادب به شما کشیده
ارسلان:میخواستم جوابشو بدم که نیکا گفت
نیکا:بسه دیگه آه متین کوشش
ارسلان:ماشین و یادش رفته بود کجا پارک کرده رفته بیاره
نیکا:خب چرا الان داری میگی بیایین بریم
ارسلان:بریم بعدش چپ چپ به دیانا نگاه کردم
دیانا: ها چیه دختر ندیده ای
ارسلان:حیف که الان حوصله دعوا ندارم
دیانا:خودت شروع کردی بعد حوصله هم نداری
ارسلان:هیچی بهت نمیگم پرو نشو
دیانا:بنال ببینم چی میخای بگی
نیکا:وایی خدایا صبر بده بسه دیگه سرم درد گرفت
اردیا:هوفف
دیانا:بعد از چن رسیدیم به ماشین نیکا
نیکا:ارسلان تو ماشینتو نیاوردی
ارسلان:نه حوصله نداشتم
نیکا:ارسلان آقا متین کی میاد پس یه زنگ بهش
بزن
ارسلان:باش
مکالمه(ارسلان💜متین💙)
💜الو متین کجایی پس
💙دارم میام شما کجایین
💜یه خرده جلو تر از دانشگاه
💙آها باش فعلا
💜فعلا
نیکا:چیشد کجاست
ارسلان:داره میاد
نیکا:آها
دیانا:نیکا
نیکا:جونم دیا
دیانا:لاستیک ماشینت پنچره😬
نیکا:چی یا خدا چیکار کنیم الان😥
ارسلان:زاپاس نداری تو صندوق ماشینت
نیکا:نه😔
ارسلان:هووف وایسا فکر کنم ببینم چیکار کنیم
دیانا:مگه تو فکرم داری(با لهن آروم)
ارسلان:چیزی گفتی
دیانا:به خاطر اینکه دعوا نشه گفتم نه
نیکا:عه آقا متین اومد
متین:از ماشین اومدم پایین گفتم بریم دیگه
نیکا:راستش نمیشه
متین:چرا چیشده مگه
نیکا:لاستیک ماشینم پنچره
متین:خب این مشکلی نیست زاپاس دارین
ارسلان:آقای عقل کل این به فکر خود مونم رسید ولی متاسفانه نیکا خانم زاپاس نداره😒
نیکا:عه ارسلان
متین:خب با ماشین من میریم
نیکا:ماشینم چی میشه
متین:میبریم تعمیرگاه
دیانا:خب همه چیز درست شد بریم دیگه
متین:آره بریم
ادامه دارد
ببخشید کم بود🙂
حمایت کنین.
پارت۲
دیانا:آخه چرا باید اونا هم بیان با ما خریداَه😤(تو دلش)
بعد از چن ساعت
نیکا:خب بریم
دیانا:بریم
نیکا:من برم به ارسلان بگم تو بیا باهم بریم
دیانا:باش
چن مین بعد
ارسلان:داشتم با دوس دخترام چت می کردم که دیدم نیکا و دیانا لوس دارن میان(نویسنده محض اطلاع ارسلان چون جذاب و اینو شماهم میدونید واسه همین دخترای زیادی بهش پا دادن)
نیکا:سلام
ارسلان:احیانن دوستتون ادب ندارن که سلام کردن بلد نیستن
دیانا:ببخشید که ادب به شما کشیده
ارسلان:میخواستم جوابشو بدم که نیکا گفت
نیکا:بسه دیگه آه متین کوشش
ارسلان:ماشین و یادش رفته بود کجا پارک کرده رفته بیاره
نیکا:خب چرا الان داری میگی بیایین بریم
ارسلان:بریم بعدش چپ چپ به دیانا نگاه کردم
دیانا: ها چیه دختر ندیده ای
ارسلان:حیف که الان حوصله دعوا ندارم
دیانا:خودت شروع کردی بعد حوصله هم نداری
ارسلان:هیچی بهت نمیگم پرو نشو
دیانا:بنال ببینم چی میخای بگی
نیکا:وایی خدایا صبر بده بسه دیگه سرم درد گرفت
اردیا:هوفف
دیانا:بعد از چن رسیدیم به ماشین نیکا
نیکا:ارسلان تو ماشینتو نیاوردی
ارسلان:نه حوصله نداشتم
نیکا:ارسلان آقا متین کی میاد پس یه زنگ بهش
بزن
ارسلان:باش
مکالمه(ارسلان💜متین💙)
💜الو متین کجایی پس
💙دارم میام شما کجایین
💜یه خرده جلو تر از دانشگاه
💙آها باش فعلا
💜فعلا
نیکا:چیشد کجاست
ارسلان:داره میاد
نیکا:آها
دیانا:نیکا
نیکا:جونم دیا
دیانا:لاستیک ماشینت پنچره😬
نیکا:چی یا خدا چیکار کنیم الان😥
ارسلان:زاپاس نداری تو صندوق ماشینت
نیکا:نه😔
ارسلان:هووف وایسا فکر کنم ببینم چیکار کنیم
دیانا:مگه تو فکرم داری(با لهن آروم)
ارسلان:چیزی گفتی
دیانا:به خاطر اینکه دعوا نشه گفتم نه
نیکا:عه آقا متین اومد
متین:از ماشین اومدم پایین گفتم بریم دیگه
نیکا:راستش نمیشه
متین:چرا چیشده مگه
نیکا:لاستیک ماشینم پنچره
متین:خب این مشکلی نیست زاپاس دارین
ارسلان:آقای عقل کل این به فکر خود مونم رسید ولی متاسفانه نیکا خانم زاپاس نداره😒
نیکا:عه ارسلان
متین:خب با ماشین من میریم
نیکا:ماشینم چی میشه
متین:میبریم تعمیرگاه
دیانا:خب همه چیز درست شد بریم دیگه
متین:آره بریم
ادامه دارد
ببخشید کم بود🙂
حمایت کنین.
۴.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.