꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
꙳ همکلاسی غیرتی من ꙳
Part 4
( از زبان جونگ کوک)
همش داشت یا اون دستای کوچولوش زور میزد ولی من زورم بیشتر بود داشتم ادامه می دادم که جیمین و خواهرش یونا امدن و سری از هم جدا شدیم
جیمین : اااااا الان چی دیدم
یونا : ا/تت!!!!!
جونگ کوک :ن نه اشتباهی افتادیم روی همون اون افتاد اره
جیمین :اها
ا/ت : خب حالا چیکار داشتید ؟
یونا : می خواستیم بگیم که همون طور که
یک ماه دیگه مدرسه یک هفته تعطیل شده و منو جیمین می خواهیم شما به یک جایی مثل باغ دعوت کنیم البته اینو بگم که ما تنها نیستیم چند از دوستامون هم دعوتن
ا/ت : ام چه خوب
یونا : راستی ا/ت راستی من لباس تورو انتخاب می کنم
ا/ت : عه باشه
(فلش بک به فردا)
حمایت...... 💜؟
Part 4
( از زبان جونگ کوک)
همش داشت یا اون دستای کوچولوش زور میزد ولی من زورم بیشتر بود داشتم ادامه می دادم که جیمین و خواهرش یونا امدن و سری از هم جدا شدیم
جیمین : اااااا الان چی دیدم
یونا : ا/تت!!!!!
جونگ کوک :ن نه اشتباهی افتادیم روی همون اون افتاد اره
جیمین :اها
ا/ت : خب حالا چیکار داشتید ؟
یونا : می خواستیم بگیم که همون طور که
یک ماه دیگه مدرسه یک هفته تعطیل شده و منو جیمین می خواهیم شما به یک جایی مثل باغ دعوت کنیم البته اینو بگم که ما تنها نیستیم چند از دوستامون هم دعوتن
ا/ت : ام چه خوب
یونا : راستی ا/ت راستی من لباس تورو انتخاب می کنم
ا/ت : عه باشه
(فلش بک به فردا)
حمایت...... 💜؟
۱۸.۹k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.