دو ماه سفید پارت 2
سریع ی شیر کاکائو با چند لقمه خوردم رفتم سوار ماشین بشم
ات: اجوما من دارم میرم خدافظ
اجوما: خدانگهدار دخترم مواظب خودت باش
ویو ات
بعد از خدافظی با اجوما سریع سوار ماشینم شدم و با اخرین سرعت روندم بین راه بودم دیدم ی ماشین مشکی مثل ماشین خودم داره با من مسابقه میدم و منم با پوزخند نگاش کردم راهم ادامه دادم و اولین نفر رسیدم از ماشین پیاده شدم و دیدم هم زمان با من اون پسره هم پیاده شد وقتی پیاده شد با یه پوزخند بدی نگام کرد ولی من ب چپم نبود راهو ادامه دادم رسیدم داخل حیاط ی دفع پچ پچ شروع شد
توی دلم گفتم (بعله دیگه وقتی منو ببینن نمیتونن چشم از روم بلند کنن)ادمین:تو خیلی خود پسندی میدونی ک؟
ات:بل بل میدونم ولی ب روم نیار ( خنده)
رفتم تو رسیدم ب دفتر مدیر در زدم و وارد شدم
مدیر:سلام خوش امدید کارتون
ات: من دانش اموز جدیدم (سرد)
مدیر:اسمتون رو میشه بگید
ات: کیم ات(سرد)
مدیر :اوه سلام خانم کیم ببخشید نشناختم (تعظیم)
ات:کلاسم کجاست(سرد)
مدیر:انته......
ت مدیر میخواست حرف بزنه یکی عین الاغ سرشو انداخت اومد توی دفتر
کوک: اقای پارک سریع تر با کای تماس بگیرید(سرد)
مدیر: بخشید خانم کیم (تعظیم)
مدیر: چشم اقای جئون
مدیر: خانم کیم کلاستون با اقای جئون یکیه
مدیر: اقای جئون لطفا خانم کیم رو راهنمایی کنید
کوک: دنبالم بیا (سرد)
ات: خدانگهدار اقای پارک( سردی تمام)
ویو کوک
............................
ات: اجوما من دارم میرم خدافظ
اجوما: خدانگهدار دخترم مواظب خودت باش
ویو ات
بعد از خدافظی با اجوما سریع سوار ماشینم شدم و با اخرین سرعت روندم بین راه بودم دیدم ی ماشین مشکی مثل ماشین خودم داره با من مسابقه میدم و منم با پوزخند نگاش کردم راهم ادامه دادم و اولین نفر رسیدم از ماشین پیاده شدم و دیدم هم زمان با من اون پسره هم پیاده شد وقتی پیاده شد با یه پوزخند بدی نگام کرد ولی من ب چپم نبود راهو ادامه دادم رسیدم داخل حیاط ی دفع پچ پچ شروع شد
توی دلم گفتم (بعله دیگه وقتی منو ببینن نمیتونن چشم از روم بلند کنن)ادمین:تو خیلی خود پسندی میدونی ک؟
ات:بل بل میدونم ولی ب روم نیار ( خنده)
رفتم تو رسیدم ب دفتر مدیر در زدم و وارد شدم
مدیر:سلام خوش امدید کارتون
ات: من دانش اموز جدیدم (سرد)
مدیر:اسمتون رو میشه بگید
ات: کیم ات(سرد)
مدیر :اوه سلام خانم کیم ببخشید نشناختم (تعظیم)
ات:کلاسم کجاست(سرد)
مدیر:انته......
ت مدیر میخواست حرف بزنه یکی عین الاغ سرشو انداخت اومد توی دفتر
کوک: اقای پارک سریع تر با کای تماس بگیرید(سرد)
مدیر: بخشید خانم کیم (تعظیم)
مدیر: چشم اقای جئون
مدیر: خانم کیم کلاستون با اقای جئون یکیه
مدیر: اقای جئون لطفا خانم کیم رو راهنمایی کنید
کوک: دنبالم بیا (سرد)
ات: خدانگهدار اقای پارک( سردی تمام)
ویو کوک
............................
۱۸.۹k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.