عاشق شدن psrt⁵⁸
ا.ت:میدونی چیه من خیلی احمقم خیلی. ولی دیگ نمیخوام احمق باشم. برو پیش لیندا. *گریه و داد
تهیونگ:من تورو دوس دارم ا.ت. اگ دوست نداشتم الان اینجا نبودم
ا.ت:فقط تنهام بزار
تهیونگ:هیچوقت تنهات نمیزارم
رفتم سمتش و بغلش کردم هی تقلا میکرد ولی در برابر من خیلی ضعیف و کوچولو بود
تهیونگ:نمیتونی از دستم خلاص شی
ا.ت:ولم کن
تهیونگ:ولت نمیکنم.
بعد براید استایل بغلش کردم و راه افتادم سمت ماشین انقد وول میخورد ک ممکن بود بیفته ولی گذاشتمش تو ماشین و راه افتادم سمت کلبه جنگلیم
ا.ت:کجا داریم میریم. من با ت جایی نمیام.
تهیونگ:فعلا ک داری میای
ا.ت:یا میزنی کنار یا خودمو پرت میکنم
ادامه دادم چون. درادقفل بودن
سعی میکرد در و باز کنه ولی نمیتونستم چون قفل بود
تهیونگ:الکی خودتو خسته نکن
ا.ت:بزم کنار و بهم توضیح بده. .
یکم فک کردم. و زدم کنار
ا.ت:خب؟؟
تهیونگ:ا.ت من فقط تورو دوس دارم ازت دفاع نکردم چون برای گروه تنبیه داشت بی احترامی ب اونا
ا.ت:واسه همین پیشش خوابیدی. ،،،، هه. خوب بهونه ای داشتی
تهیونگ:من پیش اون نخوابیدم. اون گف بیا قهوه بخور بعدش ک قهوه خوردم پانسمان دستشو عوض کردم. ولی نمیدونم چی شد ک خوابم برد و اصن نمیدونم کی پیرهنمو درآورده و چجوری تو اون اتاق بودم
ا.ت:دختره عنتر.
تهیونگ:ا.ت
ا.ت:هاا؟؟
تهیونگ:خرس عسلی رو میبخشی
ا.ت:......
تهیونگ:بخدا تقصیر من نبود
لایک و کامنت فراموش نشه
.
.
.
حتی شما دوست عزیز 😐😁
تهیونگ:من تورو دوس دارم ا.ت. اگ دوست نداشتم الان اینجا نبودم
ا.ت:فقط تنهام بزار
تهیونگ:هیچوقت تنهات نمیزارم
رفتم سمتش و بغلش کردم هی تقلا میکرد ولی در برابر من خیلی ضعیف و کوچولو بود
تهیونگ:نمیتونی از دستم خلاص شی
ا.ت:ولم کن
تهیونگ:ولت نمیکنم.
بعد براید استایل بغلش کردم و راه افتادم سمت ماشین انقد وول میخورد ک ممکن بود بیفته ولی گذاشتمش تو ماشین و راه افتادم سمت کلبه جنگلیم
ا.ت:کجا داریم میریم. من با ت جایی نمیام.
تهیونگ:فعلا ک داری میای
ا.ت:یا میزنی کنار یا خودمو پرت میکنم
ادامه دادم چون. درادقفل بودن
سعی میکرد در و باز کنه ولی نمیتونستم چون قفل بود
تهیونگ:الکی خودتو خسته نکن
ا.ت:بزم کنار و بهم توضیح بده. .
یکم فک کردم. و زدم کنار
ا.ت:خب؟؟
تهیونگ:ا.ت من فقط تورو دوس دارم ازت دفاع نکردم چون برای گروه تنبیه داشت بی احترامی ب اونا
ا.ت:واسه همین پیشش خوابیدی. ،،،، هه. خوب بهونه ای داشتی
تهیونگ:من پیش اون نخوابیدم. اون گف بیا قهوه بخور بعدش ک قهوه خوردم پانسمان دستشو عوض کردم. ولی نمیدونم چی شد ک خوابم برد و اصن نمیدونم کی پیرهنمو درآورده و چجوری تو اون اتاق بودم
ا.ت:دختره عنتر.
تهیونگ:ا.ت
ا.ت:هاا؟؟
تهیونگ:خرس عسلی رو میبخشی
ا.ت:......
تهیونگ:بخدا تقصیر من نبود
لایک و کامنت فراموش نشه
.
.
.
حتی شما دوست عزیز 😐😁
۱۳.۱k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.