پارت 1۴
آنا:( چشمام رو باز کردم..دیدم ته بغلم کرده و عین یه خرس کیوت خوابیده..با اون قیافش میخواستم بخورمش...)
ته: (چشمام رو باز کردم دیدم زل زده تو چشمام)..چرا اینطوری نگام میکنی؟
آنا: دلم میخواد..خرس قهوه ای
ته: عع که اینطور...بهت نشون میدم که این خرس قهوه ای چه جور تایپمی داره....( قلقلکم دادم)
آنا: جیییغغغغ*.....ننننککککننننن...خنده*
****
کوک: چخبرتونه...فک کردم دارین چیز میکنین
آنا: من گوه بخورم چیز بکنم
ته: عع..یه چیزی نشونت بدم که اون سرش ناپیداست
کوک: خب اولا بهت تسلیت میگم آنا جان دوما..داشتین چه گوهی میخوردین که جیغ زدی
آنا: به توچه(نویسنده: هویی با کوک من درست صحبت کن)
ته: قلقکش دادم
کوک: آها...😐
آنا: بچه ها کجان؟.
کوک: الان میان
ته: (چشمام رو باز کردم دیدم زل زده تو چشمام)..چرا اینطوری نگام میکنی؟
آنا: دلم میخواد..خرس قهوه ای
ته: عع که اینطور...بهت نشون میدم که این خرس قهوه ای چه جور تایپمی داره....( قلقلکم دادم)
آنا: جیییغغغغ*.....ننننککککننننن...خنده*
****
کوک: چخبرتونه...فک کردم دارین چیز میکنین
آنا: من گوه بخورم چیز بکنم
ته: عع..یه چیزی نشونت بدم که اون سرش ناپیداست
کوک: خب اولا بهت تسلیت میگم آنا جان دوما..داشتین چه گوهی میخوردین که جیغ زدی
آنا: به توچه(نویسنده: هویی با کوک من درست صحبت کن)
ته: قلقکش دادم
کوک: آها...😐
آنا: بچه ها کجان؟.
کوک: الان میان
۱۰.۰k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.