*پارت بیستم*
ویو ا.ت:
+آره دروغ گفتم،مث خودت.
میخوام به سمت در برم که بازومو میگیره و منو به سمت خودش میکشه
_نمیتونی ترکم کنی
+میتونم،بهت گفتم روزی که فهمیدیم نمیتونیم باهم به جایی برسیم از هم جدا میشیم.امروزم همون روزه...دیگه همه چی تموم شده مین یونگی
_ولی من دوست دارم
میخوام انگشتاشو از دور بازوم باز کنم که محکم تر میگیرتش
+برام مهم نیست.دستمو ول کننننن
صورتشو میاره نزدیک
_من واقعا عاشقتم
+ازم دور شوووو
_تو مال منی ا.ت هیچوقت از دستم خلاص نمیشی
آروم میبوستم و دستمو ول میکنه
+تو چه غلطی کردی حرو**مزادهههههه
بیحرف فقط بهم خیره میشه
به چشماش نگاه میکنم و یه لحظه به این فکر میکنم که ببخشمش ولی نه.
نه حالا که میتونم خیلی راحت زندگی کنم...
آروم عقب عقب میرم
+از همتون متنفرم
اینو میگم و سریع از خونش میزنم بیرون.
+باید برم خونه و مدارکمو بردارم...به همه چی فکر کرده بودم جز مدارک.
یه تاکسی میگیرم و ادرس خونه خودمو میدم
+اول باید یه نقشه درست حسابی بکشم بعد برم تو کارش
ویو یونگی؛دو ساعت بعد:
آروم زنگو فشار میدم.
درو باز میکنه
+تو اینجا چه غلطی میکنی؟
_ا.ت ب-
+همین گورتو گم کن و برو مین یونگی،نمیخوام دیگه چشمم بهت بیوفته
_مطمئنی؟حتی اگه اینا دستم باشه؟حدس میزنم میخواستی بخاطر اینا برگردی خونه
اینو میگم و مدارکو بالا میارم
+اینا دست تو چیکار میکنه؟حرو**مزاده
درو باز میزاره و با سر به داخل خونه اشاره میکنه
میخندم و میرم تو.
_ا.ت اومدم برات توضیح بدم
درو میبنده و رو به روم وایمیسته
+چیو توضیح میدی؟
_اینکه چرا محبور بودی باهام ازدواج کنی،اینکه چرا اونطوری بهت نزدیک شدم و قضیه مدارک
+نمیخوام هیچی بشنوم...
دستشو دراز میکنه
+همین الان مدارکو رد کن بیاد
_اول همه چیو برات میگم بعد میدمشون...امیدوارم یکم درکم کنی
عصبی موهاشو به هم میریزه
+خیله خب،میشنوم...
رو مبل میشینم و اشاره میکنم که کنارم بشینه
نفس عمیقی میکشه و میشینه
+زودباش...نمیخوام دیرم بشه
_دیرت بشه؟
سرد نگام میکنه
+میخوام واسه همیشه از کره برم
_کجا؟
+آمریکا
_ببینم از اولشم قصدت همین بود؟اینکه دروغ گفتنمو بهانه کنی و از اینجا بری؟
بیخیال سرشو تکون میده
+آره،اصلا من واسه همین باهات قرار میزاشتم،این بحث فا**کیو ول کن و زودتر حرفتو بزن
_خب،قضیه از چهار سال پیش شروع شد...اونموقع میخواستم با آقای کیم قرارداد ببندم...یه روز همینجوری رفتم تو پیجش،قسمت فالووینگاش،هر کیو فالو کرده بود شرکت دار و پولدار بود جز دو نفر،تو و برادرت.
+آره دروغ گفتم،مث خودت.
میخوام به سمت در برم که بازومو میگیره و منو به سمت خودش میکشه
_نمیتونی ترکم کنی
+میتونم،بهت گفتم روزی که فهمیدیم نمیتونیم باهم به جایی برسیم از هم جدا میشیم.امروزم همون روزه...دیگه همه چی تموم شده مین یونگی
_ولی من دوست دارم
میخوام انگشتاشو از دور بازوم باز کنم که محکم تر میگیرتش
+برام مهم نیست.دستمو ول کننننن
صورتشو میاره نزدیک
_من واقعا عاشقتم
+ازم دور شوووو
_تو مال منی ا.ت هیچوقت از دستم خلاص نمیشی
آروم میبوستم و دستمو ول میکنه
+تو چه غلطی کردی حرو**مزادهههههه
بیحرف فقط بهم خیره میشه
به چشماش نگاه میکنم و یه لحظه به این فکر میکنم که ببخشمش ولی نه.
نه حالا که میتونم خیلی راحت زندگی کنم...
آروم عقب عقب میرم
+از همتون متنفرم
اینو میگم و سریع از خونش میزنم بیرون.
+باید برم خونه و مدارکمو بردارم...به همه چی فکر کرده بودم جز مدارک.
یه تاکسی میگیرم و ادرس خونه خودمو میدم
+اول باید یه نقشه درست حسابی بکشم بعد برم تو کارش
ویو یونگی؛دو ساعت بعد:
آروم زنگو فشار میدم.
درو باز میکنه
+تو اینجا چه غلطی میکنی؟
_ا.ت ب-
+همین گورتو گم کن و برو مین یونگی،نمیخوام دیگه چشمم بهت بیوفته
_مطمئنی؟حتی اگه اینا دستم باشه؟حدس میزنم میخواستی بخاطر اینا برگردی خونه
اینو میگم و مدارکو بالا میارم
+اینا دست تو چیکار میکنه؟حرو**مزاده
درو باز میزاره و با سر به داخل خونه اشاره میکنه
میخندم و میرم تو.
_ا.ت اومدم برات توضیح بدم
درو میبنده و رو به روم وایمیسته
+چیو توضیح میدی؟
_اینکه چرا محبور بودی باهام ازدواج کنی،اینکه چرا اونطوری بهت نزدیک شدم و قضیه مدارک
+نمیخوام هیچی بشنوم...
دستشو دراز میکنه
+همین الان مدارکو رد کن بیاد
_اول همه چیو برات میگم بعد میدمشون...امیدوارم یکم درکم کنی
عصبی موهاشو به هم میریزه
+خیله خب،میشنوم...
رو مبل میشینم و اشاره میکنم که کنارم بشینه
نفس عمیقی میکشه و میشینه
+زودباش...نمیخوام دیرم بشه
_دیرت بشه؟
سرد نگام میکنه
+میخوام واسه همیشه از کره برم
_کجا؟
+آمریکا
_ببینم از اولشم قصدت همین بود؟اینکه دروغ گفتنمو بهانه کنی و از اینجا بری؟
بیخیال سرشو تکون میده
+آره،اصلا من واسه همین باهات قرار میزاشتم،این بحث فا**کیو ول کن و زودتر حرفتو بزن
_خب،قضیه از چهار سال پیش شروع شد...اونموقع میخواستم با آقای کیم قرارداد ببندم...یه روز همینجوری رفتم تو پیجش،قسمت فالووینگاش،هر کیو فالو کرده بود شرکت دار و پولدار بود جز دو نفر،تو و برادرت.
۲۵.۴k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.