عشق یا قتل ادامه پارت سوم
پ ۳ ق ۵: + آره ولی ( تو فکر میره ) بابابزرگ با جونگ کوک کار میکنه و تقریبا یه ۳ یا ۴ ماهی میشه عع نکنه که واقعا چیزی بینشون باشه؟
- به نظرم خودتو بی خود به جاهای باریک نکش خودت هر روز آرزوت بود یه روز از این خونه بری
+ آره آرزوم بود ولی نه با این
- جونگ کوک چی از اون کم داره؟ بگیر باهاش ازدواج کن دیگه به نظرم اینو از دست بدی تا ابد تو این خونه میمونی
+ خوب......باشه
با اینکه اصلن احساس رضایت نداشتم قبول کردم و برای جونگ کوک هم پیام فرستادم بعدم خوابیدم
پ ۳ ق ۶ : صبح بیدار شدم و حموم کردم بعد حاضر شدم رفتم پایین تو حیاط منتظر موندم تا بیاد هنوز نمیتونستم از افکاراتی که ذهنمو در گیر کرده بود بیرون بیام که دیدم جینهو میاد طرفم
- ببینم بدون اینکه بغلم کنی رفتی؟
خندی ریزی کردم و بعد بغلش کردم
خدمتکار : خانم ا/ت آقای جئون منتظر شما هستن
+ باشه
خدمتکار رفت
- ببین بخند خوشحال باش از دست بابابزرگ راحت میشی
+ ولی ت چی!؟
- من نمدونم یه کاریش میکنم
+ خیلی مراقب باش معامله ها و اینا اون آدما ممکنه مزاحمت بشن
- باش
بوق بوق بوق نگاه کردم جونگ کوک تو ماشین منتظر بود
- بهتره بری
+ آره خدافظ
( انتقال پارت ۳ به ۴ ) مطمئنم بهت میاد.........بریم خونه ی من + خونه ی ت؟........خونه ای شبیه یه خونه مافیایی......من چند تا کار دارم ت بخواب......دنبال یه چیزی که نشون بده جونگ کوک چیکارست.....به خاطر اینکه بابابزرگ یه گهی خورده و من مجبورم اطاعت کنم
- به نظرم خودتو بی خود به جاهای باریک نکش خودت هر روز آرزوت بود یه روز از این خونه بری
+ آره آرزوم بود ولی نه با این
- جونگ کوک چی از اون کم داره؟ بگیر باهاش ازدواج کن دیگه به نظرم اینو از دست بدی تا ابد تو این خونه میمونی
+ خوب......باشه
با اینکه اصلن احساس رضایت نداشتم قبول کردم و برای جونگ کوک هم پیام فرستادم بعدم خوابیدم
پ ۳ ق ۶ : صبح بیدار شدم و حموم کردم بعد حاضر شدم رفتم پایین تو حیاط منتظر موندم تا بیاد هنوز نمیتونستم از افکاراتی که ذهنمو در گیر کرده بود بیرون بیام که دیدم جینهو میاد طرفم
- ببینم بدون اینکه بغلم کنی رفتی؟
خندی ریزی کردم و بعد بغلش کردم
خدمتکار : خانم ا/ت آقای جئون منتظر شما هستن
+ باشه
خدمتکار رفت
- ببین بخند خوشحال باش از دست بابابزرگ راحت میشی
+ ولی ت چی!؟
- من نمدونم یه کاریش میکنم
+ خیلی مراقب باش معامله ها و اینا اون آدما ممکنه مزاحمت بشن
- باش
بوق بوق بوق نگاه کردم جونگ کوک تو ماشین منتظر بود
- بهتره بری
+ آره خدافظ
( انتقال پارت ۳ به ۴ ) مطمئنم بهت میاد.........بریم خونه ی من + خونه ی ت؟........خونه ای شبیه یه خونه مافیایی......من چند تا کار دارم ت بخواب......دنبال یه چیزی که نشون بده جونگ کوک چیکارست.....به خاطر اینکه بابابزرگ یه گهی خورده و من مجبورم اطاعت کنم
۳۶.۴k
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.