(فصل دوم) ویوات
(فصل دوم) ویوات
از هتل زدم بیرون۰به ساعت نگاه کردم لعنتی خیلی دیر وقته الان باید از کجا تاکسی پیدا کنم۰چشمم افتاد به اونور خط که یه ماشبن زرد که بالاش زده بود(تاکسی)۰
سریع البته بدو بدو رفتم انور و سریع سوار ماشین شدم و گفتم میشه من رو ببرید به۰۰۰
ویو جانگوک
کل سئول انگار گشته بودم ولی نه نبود۰به سرتاسر کوچه ها جاده و۰۰نگاه میکردم ولی اثری ازش نبود واقعا دیگه داشتم روانی میشدم که آجوما زنگ زد:سریع جواب دادم که گفت
آجوما:ارباب خانم اینجاست
با این حرف سریع فرمون رو ۳۶۰درجه چرخوندم و سریع حرکت کردم سمت عمارت۰
ویو ات
وقتی رسیدم به عمارت دیدم،همه ی کارکنان عمارت و بادیگارد و ندیمه ها دارن مثل موش ها اونور و اونور میرن که آجوما رو دیدم وقتی که سرش رو اینور کرد و من رو دید انگار دنیا رو بهش دادن۰فک کردم الان میخواد بیاد بغلم کنه ولی سریع رفت داخل و فکر کنم میخواست زنگ بزنه به جانگوک۰
انگار واقعا همینجوری بود که فکر میکردم۰
که صدای لاستیکی اومد که گوش خراش بود۰میدونستم کیه ولی احمیتی ندادم۰
دیگه واقعا اصلا نمیخوام باهاش چشم تو چشم شم۰
حرکت کردم سمت اتاقم که صداش رو میشنیدم۰
از هتل زدم بیرون۰به ساعت نگاه کردم لعنتی خیلی دیر وقته الان باید از کجا تاکسی پیدا کنم۰چشمم افتاد به اونور خط که یه ماشبن زرد که بالاش زده بود(تاکسی)۰
سریع البته بدو بدو رفتم انور و سریع سوار ماشین شدم و گفتم میشه من رو ببرید به۰۰۰
ویو جانگوک
کل سئول انگار گشته بودم ولی نه نبود۰به سرتاسر کوچه ها جاده و۰۰نگاه میکردم ولی اثری ازش نبود واقعا دیگه داشتم روانی میشدم که آجوما زنگ زد:سریع جواب دادم که گفت
آجوما:ارباب خانم اینجاست
با این حرف سریع فرمون رو ۳۶۰درجه چرخوندم و سریع حرکت کردم سمت عمارت۰
ویو ات
وقتی رسیدم به عمارت دیدم،همه ی کارکنان عمارت و بادیگارد و ندیمه ها دارن مثل موش ها اونور و اونور میرن که آجوما رو دیدم وقتی که سرش رو اینور کرد و من رو دید انگار دنیا رو بهش دادن۰فک کردم الان میخواد بیاد بغلم کنه ولی سریع رفت داخل و فکر کنم میخواست زنگ بزنه به جانگوک۰
انگار واقعا همینجوری بود که فکر میکردم۰
که صدای لاستیکی اومد که گوش خراش بود۰میدونستم کیه ولی احمیتی ندادم۰
دیگه واقعا اصلا نمیخوام باهاش چشم تو چشم شم۰
حرکت کردم سمت اتاقم که صداش رو میشنیدم۰
۲۹۹
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.