PART4
پرش زمانی به ساعت ۶
ویو جونگ کوک
عصر بود رفتم خونه میخواستم اتو تنبیه کنم اهان به فاکش بدم؟ ها نمیدونم بزار بدم اره میدم ۲ بار تنبيه ش کنم دیروز هم بهم گفت به تو چه صب کن ات نشونت میدم با کی و چطوری حرف میزنی
ویو ات
کوک اومد به ظاهر عصبی بود کاریش نداشتم
÷سلامت رو خوردی
_اره گشنمه
÷پس گشنته
_هم هم
÷الان بهت غذا میدم
ویو راوی
ات رو به زور برد تو اتاق و لباس هامو پاره کرد ماله خودش و هم درآورد و لبامو مک میزد
بعد ۵ مین دید که نفس کم میارم بس کرد
و بعد به سینه هام نگاه کرد
÷ام خوشمزه به نظر مییاد
ویو ات
یکی از سینه هامو میخورد و یکیشون رو هم میمالوند بعد نخ آورد و دستام رو بست به تخت و دیکشو کرد توم هم لبام رو مک میزدو هم سینه هامو میمالوند
بعد ۱۰ مین
ویو ات
سرم درد کرد و سیاهی مطلق
ویو کوک
دیدم بی هوشه دستاشو باز کردم بدون اینکه ازش بکشم کنارش خوابیدم
صبح
ویو ات
بیدار شدم دیدم هردومون هم لختیم و یاد دیشب افتادم درد خیلی بدی تو پایین تنم حس کردم و دیکشو ازم داشتم میکشیدم
ویو کوک
حس کردم یکی به دیکم دست میزنه چشمامو باز کردم دیدم ات داره از خودش دیکمو میکشه دستاشو گرفتم و گفتم
÷اوو خواهر جئون جونگ کوک داره چیکار میکنه
_ولم کن
ویو راوی
کوک دیکشو هی در میآورد و میکرد توش بعد ۲ مین عقب و جلو میکرد و سینه هاشو میمالوند
_ولم کن خیلی درد داره اییییی مگه تو کار نراری آقا مافیا
÷به تو چه کار دارم یا نه الان تنبیه دومت رو میکنم
ات رو برد تو انباری و دررو قفل کرد
_باز کن کوک
÷کوک؟
_ددی
÷باشه
ویو ات
دو باز کرد و رفت بیرون
ویو جونگ کوک
عصر بود رفتم خونه میخواستم اتو تنبیه کنم اهان به فاکش بدم؟ ها نمیدونم بزار بدم اره میدم ۲ بار تنبيه ش کنم دیروز هم بهم گفت به تو چه صب کن ات نشونت میدم با کی و چطوری حرف میزنی
ویو ات
کوک اومد به ظاهر عصبی بود کاریش نداشتم
÷سلامت رو خوردی
_اره گشنمه
÷پس گشنته
_هم هم
÷الان بهت غذا میدم
ویو راوی
ات رو به زور برد تو اتاق و لباس هامو پاره کرد ماله خودش و هم درآورد و لبامو مک میزد
بعد ۵ مین دید که نفس کم میارم بس کرد
و بعد به سینه هام نگاه کرد
÷ام خوشمزه به نظر مییاد
ویو ات
یکی از سینه هامو میخورد و یکیشون رو هم میمالوند بعد نخ آورد و دستام رو بست به تخت و دیکشو کرد توم هم لبام رو مک میزدو هم سینه هامو میمالوند
بعد ۱۰ مین
ویو ات
سرم درد کرد و سیاهی مطلق
ویو کوک
دیدم بی هوشه دستاشو باز کردم بدون اینکه ازش بکشم کنارش خوابیدم
صبح
ویو ات
بیدار شدم دیدم هردومون هم لختیم و یاد دیشب افتادم درد خیلی بدی تو پایین تنم حس کردم و دیکشو ازم داشتم میکشیدم
ویو کوک
حس کردم یکی به دیکم دست میزنه چشمامو باز کردم دیدم ات داره از خودش دیکمو میکشه دستاشو گرفتم و گفتم
÷اوو خواهر جئون جونگ کوک داره چیکار میکنه
_ولم کن
ویو راوی
کوک دیکشو هی در میآورد و میکرد توش بعد ۲ مین عقب و جلو میکرد و سینه هاشو میمالوند
_ولم کن خیلی درد داره اییییی مگه تو کار نراری آقا مافیا
÷به تو چه کار دارم یا نه الان تنبیه دومت رو میکنم
ات رو برد تو انباری و دررو قفل کرد
_باز کن کوک
÷کوک؟
_ددی
÷باشه
ویو ات
دو باز کرد و رفت بیرون
۱.۲k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.