《تکپارتی غمگین》
《تکپارتی غمگین》
---------------------‐----
🥂❤️🩹『به تو فکر خواهم کرد هر ۳۶۵ روز را.
شاید امروز آخرین روزیه که ما باهمیم...』🥀
"at"
دستامو محکم دور جونگکوک پیچیدم.
گفتم:
_آروم تر برو من میترسم.
+اول بگو دوسم داری
_دوست دارم
+بلند داد بزن
بلند داد زدم
_دوست دارمممممممممم یه دنیا
گفت:
+کلاه رو بردار بزار سر خودت اذیتم میکنه
_آخه...
+بردار
کلاه رو برداشتم و گذاشتم رو سر خودم...
اما مدتی نگذشته بود که دردی تو کل جسمم پیچید
از لای پلکام صورت غرق خون کوک رو دیدم.
و چشمام بسته شد...
"بیمارستان"
"jk"
صدای آژیر آمبولانس رو شنیدم. و دنیل رو بالای سرم دیدم.اروم لب زدم
+ات
دنیل: حالش خوبه تو خوبی چرا اینجوری شد مگه کلاه...
نذاشتم ادامه بده و با صدای گرفته گفتم
+موتورم ترم..ز ندا..شت ق..طع شد..ه ب...ود
ب.ه ا...ت نگ..فت.....م...ک...ه.نترس..ه
من...میخواس..تم برا..ی آخری..ن بار ...دوس..ت دار..م ر..و از ..ات بشن..وم.
دیگه نتونستم چیزی بگم و چشام بسته شد...
"at"
چشمام رو باز کردم. اما جونگکوک رو پیشم ندیدم
به سرم تو دستم نگاه کردم خواستمبلند شم که در باز
شد... دوست جونگکوک اومد تو صورتش غرق اشک بود
نکنه چیزی شده
_چیشده جونگکوک کجاس
دنیل: بعد از تصادفتون...
هقی زد و گفت
دنیل: وقتی بهوش اومد گفت که
هق موتورش ترمز...نداشته به تو نگفته...که نترسی
دیگه نتونست طاقت بیاره و گریه اش شدید تر شد دستش رو گرفت به دیوار و گریه کرد
بغضی که گلوم رو چنگ میزد شکست. داغون شدم یعنی جونگکوک من دیگه پیشم نیست
شروع کردم به داد زدن
_میخوام برم پیشش
میخوام برم پیشش ...
"شخصسومماجرا"
پارچه سفید رنگ رو کشیدن رو عشقش
نتونست طاقت بیاره پارچه رو کشید و شروع کرد به حرف زدن:
_ جونگکوکا...گفتی همیشه تهش نرسیدنه گفتم بیخیال همه قانونا...ما که همه قانون هارو نقض کردیم با کنار هم موندن...چرا نمیشه قانونمرگ و نقض کرد و نابود
کرد...اگه فکر میکنی منتظرت میمونم این درست ترین فکرته...
دنیل: ات اون دیگه نیس چرا قبول...
_هست تو خاطرم هست تو قلبم هست تو زندگیم هست...
خدافظ عشقم...
"۵۰ سال بعد"
زن موهای سفیدش رو تو کلاه مشکی رنگش قایم کرده بود و گل هارو یکی یکی روی سنگ قبر میذاشت
انگار بعد از ۵۰ سال هنوز منتظره
همینطور که گل هارو پر پر میکرد زیر لب و اروم جوری که فقط اون شخص بشنوه گفت
_ کوک همه پیر میشن ولی یکی با حسرت یکی با لذت🖤🦋
مثل من که با حسرت داشتن دستای تو و دست کردن لای موهات پیر شدم...
"پایان"
----------------🖤🦋--------------
فرزندانم فحش چیز خوبی نیس
یه تکپارتی غمگین که دیه فحش نداره داره؟!
(معلومه که داره)
آهای فرزندانم هنوز به حمایت ایمان نیاورده اید؟!
#تکپارتی
#غمگین
#جونگکوک
#بی_تی_اس
---------------------‐----
🥂❤️🩹『به تو فکر خواهم کرد هر ۳۶۵ روز را.
شاید امروز آخرین روزیه که ما باهمیم...』🥀
"at"
دستامو محکم دور جونگکوک پیچیدم.
گفتم:
_آروم تر برو من میترسم.
+اول بگو دوسم داری
_دوست دارم
+بلند داد بزن
بلند داد زدم
_دوست دارمممممممممم یه دنیا
گفت:
+کلاه رو بردار بزار سر خودت اذیتم میکنه
_آخه...
+بردار
کلاه رو برداشتم و گذاشتم رو سر خودم...
اما مدتی نگذشته بود که دردی تو کل جسمم پیچید
از لای پلکام صورت غرق خون کوک رو دیدم.
و چشمام بسته شد...
"بیمارستان"
"jk"
صدای آژیر آمبولانس رو شنیدم. و دنیل رو بالای سرم دیدم.اروم لب زدم
+ات
دنیل: حالش خوبه تو خوبی چرا اینجوری شد مگه کلاه...
نذاشتم ادامه بده و با صدای گرفته گفتم
+موتورم ترم..ز ندا..شت ق..طع شد..ه ب...ود
ب.ه ا...ت نگ..فت.....م...ک...ه.نترس..ه
من...میخواس..تم برا..ی آخری..ن بار ...دوس..ت دار..م ر..و از ..ات بشن..وم.
دیگه نتونستم چیزی بگم و چشام بسته شد...
"at"
چشمام رو باز کردم. اما جونگکوک رو پیشم ندیدم
به سرم تو دستم نگاه کردم خواستمبلند شم که در باز
شد... دوست جونگکوک اومد تو صورتش غرق اشک بود
نکنه چیزی شده
_چیشده جونگکوک کجاس
دنیل: بعد از تصادفتون...
هقی زد و گفت
دنیل: وقتی بهوش اومد گفت که
هق موتورش ترمز...نداشته به تو نگفته...که نترسی
دیگه نتونست طاقت بیاره و گریه اش شدید تر شد دستش رو گرفت به دیوار و گریه کرد
بغضی که گلوم رو چنگ میزد شکست. داغون شدم یعنی جونگکوک من دیگه پیشم نیست
شروع کردم به داد زدن
_میخوام برم پیشش
میخوام برم پیشش ...
"شخصسومماجرا"
پارچه سفید رنگ رو کشیدن رو عشقش
نتونست طاقت بیاره پارچه رو کشید و شروع کرد به حرف زدن:
_ جونگکوکا...گفتی همیشه تهش نرسیدنه گفتم بیخیال همه قانونا...ما که همه قانون هارو نقض کردیم با کنار هم موندن...چرا نمیشه قانونمرگ و نقض کرد و نابود
کرد...اگه فکر میکنی منتظرت میمونم این درست ترین فکرته...
دنیل: ات اون دیگه نیس چرا قبول...
_هست تو خاطرم هست تو قلبم هست تو زندگیم هست...
خدافظ عشقم...
"۵۰ سال بعد"
زن موهای سفیدش رو تو کلاه مشکی رنگش قایم کرده بود و گل هارو یکی یکی روی سنگ قبر میذاشت
انگار بعد از ۵۰ سال هنوز منتظره
همینطور که گل هارو پر پر میکرد زیر لب و اروم جوری که فقط اون شخص بشنوه گفت
_ کوک همه پیر میشن ولی یکی با حسرت یکی با لذت🖤🦋
مثل من که با حسرت داشتن دستای تو و دست کردن لای موهات پیر شدم...
"پایان"
----------------🖤🦋--------------
فرزندانم فحش چیز خوبی نیس
یه تکپارتی غمگین که دیه فحش نداره داره؟!
(معلومه که داره)
آهای فرزندانم هنوز به حمایت ایمان نیاورده اید؟!
#تکپارتی
#غمگین
#جونگکوک
#بی_تی_اس
۱۴.۸k
۱۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.