عاشق خسته (پارت6)
جیمین : نه.... برنامه عوض شد
کوک :چی ؟ ینی چی که عوض شد
جیمین : من همچی رو نباید برات توضیح بدم
کوک : ولی...
تهیونگ : کوک بس کن دیگه
جیهوپ : چی شده که آقای پارک سرعقل اومدن
جیمین : من عوض نشدم فقط یکی ازم قول گرفته که اینکارو نکنم
جیهوپ: و اون کیه؟
یونا : چی میگید شما حرفتونو بزنید من باید برم
جیمین : چه حرفی
یونا : مگه به من تو ایمیل پیام ندادید که کارم دارید
جیمین : اوه... کی پیام داده؟
تهیونگ : من دیگه
جیمین : خیلی خب خانم پارک، اگر واقعا اصرار میکنی باشه
بچه ها دستاشو ببندید
یونا : چی، چی میگی
جیمین : خودت گفتی، من نمیخواستم کاری کنم ولی خودت گفتی که عجله داری
یونا : تروخدا ولم کنید ، دستامو ول کنید خواهش میکنم
جیمین : نه خیر
بچه ها من گوشیم داره زنگ میخوره، تا من بیام وسایل شکنجه رو بیارید
کوک : جیمین ، اونی که فلزی بود و باید داغ میکردیم کجاست؟ برای دختر قبلیه پیداش نکردم
جیمین : اتاق زیر شیروونی
تهیونگ : جیمین مطمئنی که میخوای اینکارو کنی؟
جیمین : کاملا، یه دقه صب کن من تلفنمو جواب بدم
بله؟
ناشناس : برای تشییع جنازه تشریف بیار اقای پارک
جیمین : چی ؟
ناشناس : نمیخواستم بابا و عمو جونتو اینجوری ببینی ولی دیگه چیکار میشه کرد، مرگه دیگه
جیمین : صب کن ببینم اونجا کجاس
ناشناس : جلسه با کره شمالی دیگه، نشناختی منو؟ ( خنده)
جیمین : ای حرومزاده
ناشناس : ( خنده)
و قطع کرد
جیمین : بچه ها ولش کنید
نامجون : چی؟ یه ساعت بستیمش
جیمین : گفتم ولش کن
کوک : چی شده؟
.......
کوک :چی ؟ ینی چی که عوض شد
جیمین : من همچی رو نباید برات توضیح بدم
کوک : ولی...
تهیونگ : کوک بس کن دیگه
جیهوپ : چی شده که آقای پارک سرعقل اومدن
جیمین : من عوض نشدم فقط یکی ازم قول گرفته که اینکارو نکنم
جیهوپ: و اون کیه؟
یونا : چی میگید شما حرفتونو بزنید من باید برم
جیمین : چه حرفی
یونا : مگه به من تو ایمیل پیام ندادید که کارم دارید
جیمین : اوه... کی پیام داده؟
تهیونگ : من دیگه
جیمین : خیلی خب خانم پارک، اگر واقعا اصرار میکنی باشه
بچه ها دستاشو ببندید
یونا : چی، چی میگی
جیمین : خودت گفتی، من نمیخواستم کاری کنم ولی خودت گفتی که عجله داری
یونا : تروخدا ولم کنید ، دستامو ول کنید خواهش میکنم
جیمین : نه خیر
بچه ها من گوشیم داره زنگ میخوره، تا من بیام وسایل شکنجه رو بیارید
کوک : جیمین ، اونی که فلزی بود و باید داغ میکردیم کجاست؟ برای دختر قبلیه پیداش نکردم
جیمین : اتاق زیر شیروونی
تهیونگ : جیمین مطمئنی که میخوای اینکارو کنی؟
جیمین : کاملا، یه دقه صب کن من تلفنمو جواب بدم
بله؟
ناشناس : برای تشییع جنازه تشریف بیار اقای پارک
جیمین : چی ؟
ناشناس : نمیخواستم بابا و عمو جونتو اینجوری ببینی ولی دیگه چیکار میشه کرد، مرگه دیگه
جیمین : صب کن ببینم اونجا کجاس
ناشناس : جلسه با کره شمالی دیگه، نشناختی منو؟ ( خنده)
جیمین : ای حرومزاده
ناشناس : ( خنده)
و قطع کرد
جیمین : بچه ها ولش کنید
نامجون : چی؟ یه ساعت بستیمش
جیمین : گفتم ولش کن
کوک : چی شده؟
.......
۱۳.۰k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.