به وقت عاشقی ♡... P73

ا. ت=(با حرفاش اشک منم دراومد... جئون لعنتی!... کوک و بغل کردم و سرم و گذاشتم رو سینش و اونم متقابلا دستاش گذاشت دور کمرم و سرش و گذاشت رو شونم...)
ا. ت=پس از این به بعد... تمام حسای خوب و باهم تجربه میکنیم...
کوک=از وقتی باهات ازدواج کردم خیلی وقته همه حسای خوب مال منن
ا. ت=(لبخند) هیچ کلمه ای برای توصیف حسم بهت وجود نداره....
کوک=(خنده خرگوشی) چطوری من و اینجوری دیوونه خودت کردی؟
ا. ت=...دوست دارم کوک
ا. ت=(بعد از صحبتمون غرق بوسیدن هم بودیم که جیمین اومد و هرچی حس داشتیم پروند! با چشمام داشتم میخوردمش...)
جیمین=به به اینجارو! خدا مارم از سینگلی دربیاره!..... يا ا. ت چرا اینجوری نگام میکنی!
کوک=جیمین تو هم بدموقع مزاحم میشیا!
تهیونگ=مزاحم چیزه مراحمیم...
جیمین=(خنده)
جیهوپ=کوک بازم تولد مبارک
کوک=ممنونم جیهوپ
جیهوپ=راستی بچه ها... این عکس و ببینین... چطوره؟
(از بوسه کوک و ا. ت کنار دریا یه عکس قشنگ انداخته بود)
ا. ت=(خجالت زده)
کوک=خیلی قشنگه
حیمین=عه ا. ت تو خجالتم بلدی بکشی؟
ا. ت=يا جیمین!
تهیونگ=بچه ها بسه دیگه... بهتره برگردیم عمارت... چون منکه خیلی خستم...
جیهوپ=باشه منم به چند نفر از بچه ها زنگ زدم بیان و اینجارو مرتب کنن...
جیمین=اره بریم منم خستم
ا. ت=بچه ها ازتون خیلی ممنونم
کوک=اره... خیلی ممنون خیلی سورپرایز قشنگی بود...
تهیونگ=کاری نکردیم که...
جیهوپ=بیشتر زحمت هار و جیمین کشید
جیمین =چه حرفیه بچه ها همتون خیلی زحمت کشیدین
ا. ت=جیمین تو بیا کارت دارم