سیاه سفید قلبم

part:11
_عععععـــه بیشعور دارم با داداشم حرف میزنم میپری وسط حرف زدنم گودزیلای درختی
=من گودزیلام یا تو خانم سوسکه
_خوب معلومه تو
_پس یه نگا به خودت بکن
=نگاه کردم پسر به این خوشگلی و خوشتیپی چشه
_میترسم سقفت بریزه نگهش دار
با یه قیافه پوکیده نگام کرد که صدای طوفان بلند شد
=هنوزم مثل قبلنا باهم لج میکنی
_نه داداش من این گودزیلای درختی رو امروز صبح دیدمش
سیاوش: بعله متاسفنه
مرتیکه خره گاه نر گودزیلای درختی برای اینکه کم نیارم سرمو تکون میدم و میگم: حسمون متقابله اقای سیا
=این دوباره به من گفت سیا بابا اسم من سیاوشه تکرار کن ســیــاوـــشش
اداشو دراورد
_ســـاوش
=برو بچه خودتو مسخره کن عععه
طوفان: بسه مثل این کلاس اولیا دارین دعوا میکنم
منو سیا همزمان باهم گفتیم:
_طـــوفــــــان
=طـــوفــــــان
طوفان: ای درد ای مرز ای زهرمار
_باشه بابا بگو ببینم بعداز این همه سال کدوم گوری بودی
سیاوش: اره سواله منم هست
=من این همه سال کانادا زندگی میکردم
_خوب چرا کانادا
=بیاید بشینید براتون تعریف کنم
سمت یک میز سه نفر راه افتاد و منو این گودزیلای بیابونی هم پشت سرش راه افتادیم وقتی نشستیم گفت:
=چی میل دارید؟

لایک یادت نره ♥