پارت نمدونم چندم.هم پِر پِر شدم(💉)هم امتحانا اه😭
بعد مسافرت:
از زبان ا/ت:یه مسافرت عالی پشت سر گذروندیم و اینکه تهیونگ بهم گفت که باید اینجا زندگی کنم البته نه به عنوان خدمتکار
ازش خواستم بزاره برم بیرون و اجازه داد چون میخواستم بعضی وسایل هایی که برای مسافرت برداشتمو برگردونم
رسیدم و درو باز کردم رفتم اب بخورم که دیدم اون کاغذی که روش نوشته بودم بعد گیر انداختن مافیا میبینمت خانم پلیس
رو دیدم یهو همه هدفام از جلو چشمم رد شد احساس بدی داشتم
یعنی من قول خوردم و عاشقش شدم نه نه امکان نداره من پلیسم و اون مافیا اصلا نمیشه ا/ت انگار یادت رفته کی هستی نه تو قویی هستی نباید قول بخوری اشک از چشمام سرازیر شد خودمو جمع و جور کردم و سعی کردم به همون ا/ت اصلی برگردم از خونم خارج شدم و رفتم عمارت با تهیونگ باید حرف میزدم درو زدم و وارد شدم
از زبان ا/ت:یه مسافرت عالی پشت سر گذروندیم و اینکه تهیونگ بهم گفت که باید اینجا زندگی کنم البته نه به عنوان خدمتکار
ازش خواستم بزاره برم بیرون و اجازه داد چون میخواستم بعضی وسایل هایی که برای مسافرت برداشتمو برگردونم
رسیدم و درو باز کردم رفتم اب بخورم که دیدم اون کاغذی که روش نوشته بودم بعد گیر انداختن مافیا میبینمت خانم پلیس
رو دیدم یهو همه هدفام از جلو چشمم رد شد احساس بدی داشتم
یعنی من قول خوردم و عاشقش شدم نه نه امکان نداره من پلیسم و اون مافیا اصلا نمیشه ا/ت انگار یادت رفته کی هستی نه تو قویی هستی نباید قول بخوری اشک از چشمام سرازیر شد خودمو جمع و جور کردم و سعی کردم به همون ا/ت اصلی برگردم از خونم خارج شدم و رفتم عمارت با تهیونگ باید حرف میزدم درو زدم و وارد شدم
۳.۴k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.