قمار سر اون
ته: خب نمیدونم هرکدوم که بنظرتون بهتره
هانسو: تهیونگ بیا اینجا
ته:ب..بله
هانسو:برو اینو بپوش ببین خوشت میاد
ته:باشه....
چند دقیقه بعد
ته:خوبه؟
هانسو:واووو اره
ارباب بنظرت چطوره؟
کوک:یبار دیگه بهم بگی ارباب هانسو به خدا زنده به گورت میکنم از صبح دوباره بهم میگی ارباب(جدی)
هانسو:باشه بابا عصبی نشو...کوک چطوره؟
کوک:خوبه
چند ساعت بعد برگشتن
ته:واقا اینهمه لباس نیاز نبودا
کوک: تو که کم خریدی
ته: ولی من ۶ تا لباس خریدم
کوک:هوففف برو داخل
همین که وارد شدن دخترا تعظیم کردن و کوک بدون توجه رفت بالا
ته: تعجب*
انا:سلام من انا هستم
ته:سلام
الیا:سلام من الیا هستم
ته:سلام
و همه تک به تک خودشونو معرفی کردن
ته:خوشبختم(بچه کپ کرده😂)
کوک اومد پایین دید دارن با ته لاس میزنن و ته کلا گیج شده از کار اینا اومدن و دست تهیونگ رو گرفت و با یه نگاه به خدمتکارا فهموند که بهتره خفه شن
ته:چیزه..م..منو کجا میبرید؟
کوک:ساکت باش و بیا
ته رو برد تو اتاقش
کوک:بشین
ته: باشه....
کوک:قانون های اینجا رو میدونی؟
ته:نه....
پارت بعدی قراره اوفففففف سکته کنید😔😂👍
هانسو: تهیونگ بیا اینجا
ته:ب..بله
هانسو:برو اینو بپوش ببین خوشت میاد
ته:باشه....
چند دقیقه بعد
ته:خوبه؟
هانسو:واووو اره
ارباب بنظرت چطوره؟
کوک:یبار دیگه بهم بگی ارباب هانسو به خدا زنده به گورت میکنم از صبح دوباره بهم میگی ارباب(جدی)
هانسو:باشه بابا عصبی نشو...کوک چطوره؟
کوک:خوبه
چند ساعت بعد برگشتن
ته:واقا اینهمه لباس نیاز نبودا
کوک: تو که کم خریدی
ته: ولی من ۶ تا لباس خریدم
کوک:هوففف برو داخل
همین که وارد شدن دخترا تعظیم کردن و کوک بدون توجه رفت بالا
ته: تعجب*
انا:سلام من انا هستم
ته:سلام
الیا:سلام من الیا هستم
ته:سلام
و همه تک به تک خودشونو معرفی کردن
ته:خوشبختم(بچه کپ کرده😂)
کوک اومد پایین دید دارن با ته لاس میزنن و ته کلا گیج شده از کار اینا اومدن و دست تهیونگ رو گرفت و با یه نگاه به خدمتکارا فهموند که بهتره خفه شن
ته:چیزه..م..منو کجا میبرید؟
کوک:ساکت باش و بیا
ته رو برد تو اتاقش
کوک:بشین
ته: باشه....
کوک:قانون های اینجا رو میدونی؟
ته:نه....
پارت بعدی قراره اوفففففف سکته کنید😔😂👍
۶.۹k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.