برده احساسات P5
جنبه ندری نخون😐🔞
یهو به خودم اومدم الن وقت این چیزا نبود کوک لباسمو از تنم جر داد و سو.تین مو هم در اورد لباشو گذاشت رو لبام و وحشیانه می بوسید منم به سیکس پکاش مشت میزدم ک بالاخره دست از لبام برداشت ولی این پایانش نبود ما.رک های دردناکی روی گردنم گذاشت دستش برد سمت سی.نه هام و فشار میداد و یکیشو میمکیدک یهو توم فرو کرد و بدون اینک عادت کنم تندش کرد هی تندتر و تندتر میکرد بزور نا.له هامو نگه داشته بودم
-تا نا.له نکنی و د.دی نگی ولت نمیکنم
ادامه ویو ا/ت
با این حرفش باعث شد نا.له کنم حالم سرجاش نبود
+د.دی تندترش کن
-چه عجب
(تندترش کرد)
بعد از چند مین ار.ضا شدیم
(اهم اهم یه صلوات ختم کنید فردا من میرم مسجد کی باهام میاد😂)
(و اینم بگم ا/ت حا.مله نشد چون دیگ نگم مننن....😂)
فردا صبح
ویو کوک
دیشب زیادی پیش رفتم حتما الن خیلی درد داره یااااا من چمع اصن درد داشته باشه ب من چ اون کارارو نمیکرد منم تنبیهش نمیکردم
پایان ویو کوک
ویو ا/ت
صبح با درد شدیدی از خواب بیدار شدم اخخخخ لعنت بهت جونگ کوک(میام پارت میکنماااا دختره...)
رفتم پایین
دیدم کوک نشسته تو پذیرایی داره با گوشیش ور میره و اجوما هم تو آشپزخونه داره صبحونه درست میکنه تصمیم گرفتم برم پیش کوک یکم اذیتش کنم (بچمو اذیت نکن😐)
+هعییییی لعنت بهت جئون (اینو میگ تا کوک بشنوه)
-هع گفته بودی هر.زه نیستی پ چیشد¿
+یااااا مگ من همراهی کردم
-ار ار تو راس میگی
+هوفففف
-چیه دارم میگ راس میگی دیگ
+ایشششش
دینگ دینگ (مثلا صدا در😂)
-اجوماااا درو باز کن
÷چشم ارباب
جیمین اومد تو
^سلاممممم بر اخمو خان
-س
^عع ا/ت تویی درسته¿
+ار توهم جیمینی مگ ن¿
^اوم
-برا چی اومدی اینجا¿
^اومدم اخمو خان رو ببینم حوصلم سر رفته بید
-هوفففف بیا بشین(اشاره به مبل)
^(رفت نشست رو مبل)
+خببببب من دیگ برم
^عااااا ا/ت میخوام بعد از تموم شدن حرفم با کوک باهم حرف بزنیم
+اوک
-درباره چی¿
^هچ ولش
^انگار شب یه اتفاقایی افتاده هاااا
-ار همینطوره (ماجرا رو براش میگ)
^هوففف بدبخ ا/ت
-اصنم بدبخ نیس
^کوککککک اون فقط یه دختره 19سالس تو باهاش چیکار کردی
-همون ک شنوفتی
^از دست تو من دق میکنم(خدا نکنه موچییی🙂)
-عع راستی محموله ها رو فرستادین آمریکا¿
^ار
^امممم میگم اگ کار ندری من برم با ا/ت یکم حرف بزنم بعد برم
-اوک
^(رفت اتاق کوک)
ویو ا/ت
خبببب الن بهترین زمان برای باز کردن دفتر خاطراتشع
چند مین بعد
واییی خداااا رمضش چیه پ چطور تو فیلما چندتا شانسی میزنن باز میشه خوبه خودمم دارم میگم فیلم
همینجوری داشتم با دفتر خاطراتش ور می رفتم ک در اتاق زده شد
+بله
^میتونم بیام تو
ادامه ویو ا/ت زود دفتر خاطراتش رو قایم کردم و گفتم
+بیا
^هوممم یه ساعته داشتی چیکار میکردی ک ج نمیدادی
+عااااا هچ
^خبببب فک کنم مینجی بهت گفته
+عا ار اون
^خب ببین من میدونم دیشب چه اتفاقی افتاده
+(قرمز میشه و خجالت میکشه)
^خجالت نکش حالا من مراقبتم خب¿توهم زیاد به دست پاش نپیچ و عصابشو خورد نکن
+باش
^دستتو بیار
+(دستشو میبره نزدیک)
^(شمارشو مینویسه رو دست ا/ت) اگ اتفاقی افتاد به این شماره بزنگ
+اوک
^من دیگ میرم خدافظ
+خدافظ
خبببب زیاد نوشتم این پارتو شما هم یکم حمایت کنین زیادشیم🍕
یهو به خودم اومدم الن وقت این چیزا نبود کوک لباسمو از تنم جر داد و سو.تین مو هم در اورد لباشو گذاشت رو لبام و وحشیانه می بوسید منم به سیکس پکاش مشت میزدم ک بالاخره دست از لبام برداشت ولی این پایانش نبود ما.رک های دردناکی روی گردنم گذاشت دستش برد سمت سی.نه هام و فشار میداد و یکیشو میمکیدک یهو توم فرو کرد و بدون اینک عادت کنم تندش کرد هی تندتر و تندتر میکرد بزور نا.له هامو نگه داشته بودم
-تا نا.له نکنی و د.دی نگی ولت نمیکنم
ادامه ویو ا/ت
با این حرفش باعث شد نا.له کنم حالم سرجاش نبود
+د.دی تندترش کن
-چه عجب
(تندترش کرد)
بعد از چند مین ار.ضا شدیم
(اهم اهم یه صلوات ختم کنید فردا من میرم مسجد کی باهام میاد😂)
(و اینم بگم ا/ت حا.مله نشد چون دیگ نگم مننن....😂)
فردا صبح
ویو کوک
دیشب زیادی پیش رفتم حتما الن خیلی درد داره یااااا من چمع اصن درد داشته باشه ب من چ اون کارارو نمیکرد منم تنبیهش نمیکردم
پایان ویو کوک
ویو ا/ت
صبح با درد شدیدی از خواب بیدار شدم اخخخخ لعنت بهت جونگ کوک(میام پارت میکنماااا دختره...)
رفتم پایین
دیدم کوک نشسته تو پذیرایی داره با گوشیش ور میره و اجوما هم تو آشپزخونه داره صبحونه درست میکنه تصمیم گرفتم برم پیش کوک یکم اذیتش کنم (بچمو اذیت نکن😐)
+هعییییی لعنت بهت جئون (اینو میگ تا کوک بشنوه)
-هع گفته بودی هر.زه نیستی پ چیشد¿
+یااااا مگ من همراهی کردم
-ار ار تو راس میگی
+هوفففف
-چیه دارم میگ راس میگی دیگ
+ایشششش
دینگ دینگ (مثلا صدا در😂)
-اجوماااا درو باز کن
÷چشم ارباب
جیمین اومد تو
^سلاممممم بر اخمو خان
-س
^عع ا/ت تویی درسته¿
+ار توهم جیمینی مگ ن¿
^اوم
-برا چی اومدی اینجا¿
^اومدم اخمو خان رو ببینم حوصلم سر رفته بید
-هوفففف بیا بشین(اشاره به مبل)
^(رفت نشست رو مبل)
+خببببب من دیگ برم
^عااااا ا/ت میخوام بعد از تموم شدن حرفم با کوک باهم حرف بزنیم
+اوک
-درباره چی¿
^هچ ولش
^انگار شب یه اتفاقایی افتاده هاااا
-ار همینطوره (ماجرا رو براش میگ)
^هوففف بدبخ ا/ت
-اصنم بدبخ نیس
^کوککککک اون فقط یه دختره 19سالس تو باهاش چیکار کردی
-همون ک شنوفتی
^از دست تو من دق میکنم(خدا نکنه موچییی🙂)
-عع راستی محموله ها رو فرستادین آمریکا¿
^ار
^امممم میگم اگ کار ندری من برم با ا/ت یکم حرف بزنم بعد برم
-اوک
^(رفت اتاق کوک)
ویو ا/ت
خبببب الن بهترین زمان برای باز کردن دفتر خاطراتشع
چند مین بعد
واییی خداااا رمضش چیه پ چطور تو فیلما چندتا شانسی میزنن باز میشه خوبه خودمم دارم میگم فیلم
همینجوری داشتم با دفتر خاطراتش ور می رفتم ک در اتاق زده شد
+بله
^میتونم بیام تو
ادامه ویو ا/ت زود دفتر خاطراتش رو قایم کردم و گفتم
+بیا
^هوممم یه ساعته داشتی چیکار میکردی ک ج نمیدادی
+عااااا هچ
^خبببب فک کنم مینجی بهت گفته
+عا ار اون
^خب ببین من میدونم دیشب چه اتفاقی افتاده
+(قرمز میشه و خجالت میکشه)
^خجالت نکش حالا من مراقبتم خب¿توهم زیاد به دست پاش نپیچ و عصابشو خورد نکن
+باش
^دستتو بیار
+(دستشو میبره نزدیک)
^(شمارشو مینویسه رو دست ا/ت) اگ اتفاقی افتاد به این شماره بزنگ
+اوک
^من دیگ میرم خدافظ
+خدافظ
خبببب زیاد نوشتم این پارتو شما هم یکم حمایت کنین زیادشیم🍕
۱۰.۹k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.