𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆²⁵
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆²⁵
chapter②
دخترک مثل آدمایی بود که صورتی بیمعنی، نقش بیاثر، و آدمی بیفایده... البته همشم گفته خودش بود!
ات: پاشو دیگه به قولم عمل کردم تو هم باید به قولت عمل کنی
کوک: اههه بزار یکم دیگه اینجا بمونیم از بس تو اتاقت موندی....
ات: قولت رو که یادت نرفته؟
کوک: اگه عمل نکنم؟
ات: بابااا*داد*
کوک:*خنده*باشه
ویو کوک
بلند شدم خودمو تکوندم باید میبردمش آرایشگاه تا موهاشو رنگ کنه دستمو تو جیبم گذاشتم و با اون یکی دستم آت رو که نشسته بود موهاشو به هم ریختم...
کوک:*پوزخند*
ات: نکننن
بلند شد و به صورت کیوتی به سمت ماشین رفت بعد از اینکه سوار شدیم تا خواستم ماشینو استارت بزنم دستشو رو فرمون گذاشت...
ات: باید دوتا قول دیگه هم بدی
کوک: هیی سه هیچ عقبی؟
ات: نخیرم هم برات نودل درست کردم هم لباست اتو کردم*لجباز*
کوک: بگو
ات:یک اینکه برام...نه نه!...اگه بگم عصبی نمیشی؟
کوک:بستگی داره
ات: میزاری...من...ش.ر.ا.ب بخورم؟
کوک:*نگاه ترسناک*
ات: هی دیگه ۱۸ سالم شده طبق قانون میتونم..
کوک:بعدی
ات: ایشش... دومم اینکه بزاری...با...اوهوممم...پسرا بگردم!
کوک: نه اصلا*بم، عصبی*
ات: هعییی
دستشو با خشم پس زدم و رانندگی رو شروع کردم
ات:*خنده*به یه خرگوش نمیخوره عصبی بشه هااا*کیوت*
کوک:*نیمچه خنده*
chapter②
دخترک مثل آدمایی بود که صورتی بیمعنی، نقش بیاثر، و آدمی بیفایده... البته همشم گفته خودش بود!
ات: پاشو دیگه به قولم عمل کردم تو هم باید به قولت عمل کنی
کوک: اههه بزار یکم دیگه اینجا بمونیم از بس تو اتاقت موندی....
ات: قولت رو که یادت نرفته؟
کوک: اگه عمل نکنم؟
ات: بابااا*داد*
کوک:*خنده*باشه
ویو کوک
بلند شدم خودمو تکوندم باید میبردمش آرایشگاه تا موهاشو رنگ کنه دستمو تو جیبم گذاشتم و با اون یکی دستم آت رو که نشسته بود موهاشو به هم ریختم...
کوک:*پوزخند*
ات: نکننن
بلند شد و به صورت کیوتی به سمت ماشین رفت بعد از اینکه سوار شدیم تا خواستم ماشینو استارت بزنم دستشو رو فرمون گذاشت...
ات: باید دوتا قول دیگه هم بدی
کوک: هیی سه هیچ عقبی؟
ات: نخیرم هم برات نودل درست کردم هم لباست اتو کردم*لجباز*
کوک: بگو
ات:یک اینکه برام...نه نه!...اگه بگم عصبی نمیشی؟
کوک:بستگی داره
ات: میزاری...من...ش.ر.ا.ب بخورم؟
کوک:*نگاه ترسناک*
ات: هی دیگه ۱۸ سالم شده طبق قانون میتونم..
کوک:بعدی
ات: ایشش... دومم اینکه بزاری...با...اوهوممم...پسرا بگردم!
کوک: نه اصلا*بم، عصبی*
ات: هعییی
دستشو با خشم پس زدم و رانندگی رو شروع کردم
ات:*خنده*به یه خرگوش نمیخوره عصبی بشه هااا*کیوت*
کوک:*نیمچه خنده*
۱۸.۲k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.