ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟡
ℙ𝕒𝕣𝕥 𝟡
☆ " اون اینجا بود، من به قدری گیج بودم که به چیزی اهمیت نمیدادم...
اون برگشته بود
اصلا اینجا چیکار میکرد؟
میخواستم پلک هام رو روی چشمای خستم بکشم، میدونستم نگرانه ولی اهمیتی به سوال هاش نمیدادم.
به این معنا نیست که بهش اهمیت نمیدم
نجوایی که توی گوشم کرد رو به وضوح به خاطر دارم؛
"تو نگرانم میکنی، یکم هم به من اهمیت بده"
باید تظاهر کنم به نشنیدن؟
من نمیتونم خودم رو به چالش نکشم...
نیازی نیست کسی نگران بشه
اگر کسی نگرانم بشه جای حسِ خوب، باری برای محافظت از خودم روی دوشم میذاره! "
`•.,¸¸,.•´¯ هفته بعد ¯`•.,¸¸,.•´
رئیس: طی آموزش هایی که میبینین به نیرو های قابلی تبدیل میشین، تمرین ها آسون نیستن پس اگر عرضه این کار رو ندارین خیلی راحت الان کنار بکشین.
آینده و کشور تا حدودی به شما بستگی داره، هر لحظه خطر جنگ بین کرهشمالی و کرهجنوبی مردم رو تهدید میکنه، با سیاست میشه از جنگ جلوگیری کرد ولی امنیت مردم دست شماست و نیروی ویژه هستین
پس لطفاً مسئولیت پذیر باشین
بیونگ هو: چشم کاپیتان
درحالی که لیست رو چک میکرد نگاهی به سوآه انداخت. همچنان بهش خیره بود، این نگاهش برای همه بود یا فقط اون رو اینطور زیرنظر داشت؟
رئیس: نیازی نیست رسمی صحبت کنین؛ لطفا من رو اریس صدا کنین، این اسم مستعارمه
جرعهای از آب لیوانِ چوبی روی میزش نوشید، با حس خنک شدن گلوش سعی کرد نگاه های سوآه رو نادیده بگیره
نفس عمیقی کشید باز هم کمی نوشید، تا میخواست لیوان رو به لب هاش نزدیک کنه سوآه لیوان رو ازش گرفت و اون رو روی میز گذاشت
☆ میتونیم با همتیمی صحبتی داشته باشیم؟
دستی روی بازو دستِ راستش کشید سرفه خشکی کرد و دوباره روی صندلی خودش نشست
☆ فکر میکردم تنها دختر این جمع من باشم اما با دیدن یک آجوما اینجا خوردم
اریس: پذیرفتن زن ها توی تیم تجربه جالبیه، امیدوارم تمام تلاشتون رو بکنین
سوآه: حتما کاپیتان اریس، فکر کنم خودم رو هنوز به بقیه معرفی نکردم میتونین ونوس صدام کنین و برای همکاری باهاتون خیلی مشتاقم
ونوس؟ اریس یکم جا خورد، اما نحوه ای که سوآه خودش رو معرفی کرد مهم نبود.
به میز تکیه داد و مشغول بازی با لیوان آبش شد، همزمان به صحبت های سوآه با بقیه هم گوش میداد.
اریس: فکر کنم به اندازه کافی بهتون وقت دادم با هم آشنا بشین
موهای تاب دارش رو مرتب کرد و نقاب چهرش رو محکم تر کرد
اریس: بیونگ هو اتاق هاتون رو نشون میده امشب رو خوب خوابین فردا آموزش ها شروع میشه و برای هماتاقیهاتون غر نزنین
[9:58 شب، اتاق ونوس و یون سوک]
☆ شما سنتون از من بالاتره؟
ملافه رو صاف کرد و همینطور که خودش رو زیر پتو میکشید کنجکاو به یون سوک نگاه کرد
☆ " اون اینجا بود، من به قدری گیج بودم که به چیزی اهمیت نمیدادم...
اون برگشته بود
اصلا اینجا چیکار میکرد؟
میخواستم پلک هام رو روی چشمای خستم بکشم، میدونستم نگرانه ولی اهمیتی به سوال هاش نمیدادم.
به این معنا نیست که بهش اهمیت نمیدم
نجوایی که توی گوشم کرد رو به وضوح به خاطر دارم؛
"تو نگرانم میکنی، یکم هم به من اهمیت بده"
باید تظاهر کنم به نشنیدن؟
من نمیتونم خودم رو به چالش نکشم...
نیازی نیست کسی نگران بشه
اگر کسی نگرانم بشه جای حسِ خوب، باری برای محافظت از خودم روی دوشم میذاره! "
`•.,¸¸,.•´¯ هفته بعد ¯`•.,¸¸,.•´
رئیس: طی آموزش هایی که میبینین به نیرو های قابلی تبدیل میشین، تمرین ها آسون نیستن پس اگر عرضه این کار رو ندارین خیلی راحت الان کنار بکشین.
آینده و کشور تا حدودی به شما بستگی داره، هر لحظه خطر جنگ بین کرهشمالی و کرهجنوبی مردم رو تهدید میکنه، با سیاست میشه از جنگ جلوگیری کرد ولی امنیت مردم دست شماست و نیروی ویژه هستین
پس لطفاً مسئولیت پذیر باشین
بیونگ هو: چشم کاپیتان
درحالی که لیست رو چک میکرد نگاهی به سوآه انداخت. همچنان بهش خیره بود، این نگاهش برای همه بود یا فقط اون رو اینطور زیرنظر داشت؟
رئیس: نیازی نیست رسمی صحبت کنین؛ لطفا من رو اریس صدا کنین، این اسم مستعارمه
جرعهای از آب لیوانِ چوبی روی میزش نوشید، با حس خنک شدن گلوش سعی کرد نگاه های سوآه رو نادیده بگیره
نفس عمیقی کشید باز هم کمی نوشید، تا میخواست لیوان رو به لب هاش نزدیک کنه سوآه لیوان رو ازش گرفت و اون رو روی میز گذاشت
☆ میتونیم با همتیمی صحبتی داشته باشیم؟
دستی روی بازو دستِ راستش کشید سرفه خشکی کرد و دوباره روی صندلی خودش نشست
☆ فکر میکردم تنها دختر این جمع من باشم اما با دیدن یک آجوما اینجا خوردم
اریس: پذیرفتن زن ها توی تیم تجربه جالبیه، امیدوارم تمام تلاشتون رو بکنین
سوآه: حتما کاپیتان اریس، فکر کنم خودم رو هنوز به بقیه معرفی نکردم میتونین ونوس صدام کنین و برای همکاری باهاتون خیلی مشتاقم
ونوس؟ اریس یکم جا خورد، اما نحوه ای که سوآه خودش رو معرفی کرد مهم نبود.
به میز تکیه داد و مشغول بازی با لیوان آبش شد، همزمان به صحبت های سوآه با بقیه هم گوش میداد.
اریس: فکر کنم به اندازه کافی بهتون وقت دادم با هم آشنا بشین
موهای تاب دارش رو مرتب کرد و نقاب چهرش رو محکم تر کرد
اریس: بیونگ هو اتاق هاتون رو نشون میده امشب رو خوب خوابین فردا آموزش ها شروع میشه و برای هماتاقیهاتون غر نزنین
[9:58 شب، اتاق ونوس و یون سوک]
☆ شما سنتون از من بالاتره؟
ملافه رو صاف کرد و همینطور که خودش رو زیر پتو میکشید کنجکاو به یون سوک نگاه کرد
۸.۱k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.