فیک جانگ کوک(عشق اشتباهی)پارت۴*
از زبان اویی:
مطمعین بودم که هواجین منتظره دعوت شه ولی خیلی خوب خورد تو حالش.
هاجینا:همینجا وایسا خداحاف بچه ها.
کوک:خداحافظ
من :خدافظ
تا پیاده شد رفتم نشستم جلو.
کوک:خب چی گرفتی.
اویی:یه الکلی خفن .موچی برا صبحانم و شیرینی قایقی
کوک:فقط یه شیشه فک نکنم تورو کفاف بده.
اویی:نترس پنج تا هم خونه دارم ولی به خفنی اینا نیستن حالا برو خونه.
کوک:من یا تو.
اویی:اوسکل من دیگه.
پنج دقیقه بعد رسیدیم خوراکی هارو با کیفم ورداشتم و باهم رفتیم تو اپارتمان.طبقه ی ۲۳.
کلید رو دراوردم کردم تو و رفتیم تو خونه ی من همیشه عین دسته گل بود.هرکی می بیبینه میگن این با این مادر اوشکولش اینارو یاد گرفته؟😅
کوک:مثل همیشه جایزه ی تمیزی میرسه به اویی
اویی:برو بشین رو کاناپه فیلم رو دانلود کن تو لپتاب کابل هچ دی ام ای رو هم بیار شارژر لبتاب رو هم بیار مودم رو هم روشن کن.
کوک:امر دیگه؟
اویی:هوو الاغ چارتا کار می خوای بکنی ها.من خسته باید شام درست کنم.راستی پتو و بالش هم بیار.
داشتم فکر می کردم چی درست کنم .به ذهنم رسید کهه د.........و..........ک......ب......و......ک........ی🍲
خمیرش رو اماده برش خورده داشتم دراوردمش گذاشتم اپز شه چهار تا قاشق رب گوجه.فلفل پودر سیر نمک اویشن.و حالا می زاریم بپزه(من نمی دونم درسته)
غذا رو چیدم رو میز سلاد سزار سرخ شده هم از قبل تو یخچال بود گذاشتم رو میز .یه کم نون تست هم گذاشتم رو میز که با دوکبوکی خیلی میچسبه🍞
اویی:کوک شام حاظره
کوک:اومدم
اومد نشست رو صندلی اون ور اوپن.
کوک:وای خیلی وقت بود دوکبوکی نخورده بودم.
اویی:همین دو هفته پیش برات اوردم دم خونت و برگشتم.
کوک:خودت داره میگی ۲ هفته.
کوک:چه پخته خانومی
اویی:هوی این بار دومته امروز ها مگه من رلتم میگی خانومی من رلم داسته باسم بهم بگه خانومی دهنش رو پر خون می کنم.
کوک:هوشه دیوانه.برو بخور به تو خوشی نیومده با اجازتون گشنمه غذا بخورم.
شروع کرد بخورن تند تند تند تند.
اویی:اروم بخور ابلهه معدت اذیت میشه.
کوک:داغ هست ولی گشنمه یه کاسه دیگه هم بده.
ظرفش رو گرفتم رفتم سمت گاز ظرفش رو پر کردم و دادم بهش و دوباره نشستم من هنوز حتی شروع هم نکرده بودم ولی خدایی چی پخته بودم خیلی خوب بود کوک حق داره اینجوری بخوره.
(پارت بعد به شرط۱۵ لایک)
مطمعین بودم که هواجین منتظره دعوت شه ولی خیلی خوب خورد تو حالش.
هاجینا:همینجا وایسا خداحاف بچه ها.
کوک:خداحافظ
من :خدافظ
تا پیاده شد رفتم نشستم جلو.
کوک:خب چی گرفتی.
اویی:یه الکلی خفن .موچی برا صبحانم و شیرینی قایقی
کوک:فقط یه شیشه فک نکنم تورو کفاف بده.
اویی:نترس پنج تا هم خونه دارم ولی به خفنی اینا نیستن حالا برو خونه.
کوک:من یا تو.
اویی:اوسکل من دیگه.
پنج دقیقه بعد رسیدیم خوراکی هارو با کیفم ورداشتم و باهم رفتیم تو اپارتمان.طبقه ی ۲۳.
کلید رو دراوردم کردم تو و رفتیم تو خونه ی من همیشه عین دسته گل بود.هرکی می بیبینه میگن این با این مادر اوشکولش اینارو یاد گرفته؟😅
کوک:مثل همیشه جایزه ی تمیزی میرسه به اویی
اویی:برو بشین رو کاناپه فیلم رو دانلود کن تو لپتاب کابل هچ دی ام ای رو هم بیار شارژر لبتاب رو هم بیار مودم رو هم روشن کن.
کوک:امر دیگه؟
اویی:هوو الاغ چارتا کار می خوای بکنی ها.من خسته باید شام درست کنم.راستی پتو و بالش هم بیار.
داشتم فکر می کردم چی درست کنم .به ذهنم رسید کهه د.........و..........ک......ب......و......ک........ی🍲
خمیرش رو اماده برش خورده داشتم دراوردمش گذاشتم اپز شه چهار تا قاشق رب گوجه.فلفل پودر سیر نمک اویشن.و حالا می زاریم بپزه(من نمی دونم درسته)
غذا رو چیدم رو میز سلاد سزار سرخ شده هم از قبل تو یخچال بود گذاشتم رو میز .یه کم نون تست هم گذاشتم رو میز که با دوکبوکی خیلی میچسبه🍞
اویی:کوک شام حاظره
کوک:اومدم
اومد نشست رو صندلی اون ور اوپن.
کوک:وای خیلی وقت بود دوکبوکی نخورده بودم.
اویی:همین دو هفته پیش برات اوردم دم خونت و برگشتم.
کوک:خودت داره میگی ۲ هفته.
کوک:چه پخته خانومی
اویی:هوی این بار دومته امروز ها مگه من رلتم میگی خانومی من رلم داسته باسم بهم بگه خانومی دهنش رو پر خون می کنم.
کوک:هوشه دیوانه.برو بخور به تو خوشی نیومده با اجازتون گشنمه غذا بخورم.
شروع کرد بخورن تند تند تند تند.
اویی:اروم بخور ابلهه معدت اذیت میشه.
کوک:داغ هست ولی گشنمه یه کاسه دیگه هم بده.
ظرفش رو گرفتم رفتم سمت گاز ظرفش رو پر کردم و دادم بهش و دوباره نشستم من هنوز حتی شروع هم نکرده بودم ولی خدایی چی پخته بودم خیلی خوب بود کوک حق داره اینجوری بخوره.
(پارت بعد به شرط۱۵ لایک)
۳۷.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.