p30
بعد پنج مین کشتی کاملا متوقف شد و کوک عین جت رفت پایین..منم رفتم پایین..انقد ترسو اخه؟ کوک رو پیدا نکردم..باز کجا رفت؟رفتم پیش تهیونگ..
ته:نظرتون چیه بریم ترن هوایی؟
میا:بریممم
مینام:اوکی
وقتی تقریبا همه اوکی دادن رفتیم سمت ترن..کوک اونجا بود..مسخره
رفتیم سوار شدیم..
*دو ساعت بعد*
بعد از کلی بازی گشنه شدیم و رفتیم شام بخوریم..قبل از اینکه بریم تو رستوران کوک دستمو کشید و منو برد یه جایی که خودمون دوتا تنها بودیم
منو به دیوار تکیه داد و دستاشو به دیوار گذاشت و منو بین دستاش زندانی کرد.
میا:چیکار میکنی؟
سرشو اورد جلو جوری که دو میلی متر فاصله ی صورتامون بود گفت
کوک:درمانتو پیدا کردم..میدونم چرا منو میخای..
نزاشت دیگه حرف بزنم و لباشو رو لبام گذاشت و میبوسید..منم همکاری میکردم..
میا:کوک..یه سوال دارم
کوک: هوم
میا:میخاین با دونگ ووک چیکار کنین؟
کوک:چیه نکنه یاد اون افتادی؟
میا:نه نه نه فقط میخاستم بدونم..همین
کوک:نکنه میخای بری پیشش؟
میا:جونگ کوک لطفا همه چیو خراب نکن..حرفمو پس میگیرم
کوک:لیوانی که شکسته شده رو میتونی عین اولش کنی؟
میا:کوک..ولش کن بریم شام..
ته:نظرتون چیه بریم ترن هوایی؟
میا:بریممم
مینام:اوکی
وقتی تقریبا همه اوکی دادن رفتیم سمت ترن..کوک اونجا بود..مسخره
رفتیم سوار شدیم..
*دو ساعت بعد*
بعد از کلی بازی گشنه شدیم و رفتیم شام بخوریم..قبل از اینکه بریم تو رستوران کوک دستمو کشید و منو برد یه جایی که خودمون دوتا تنها بودیم
منو به دیوار تکیه داد و دستاشو به دیوار گذاشت و منو بین دستاش زندانی کرد.
میا:چیکار میکنی؟
سرشو اورد جلو جوری که دو میلی متر فاصله ی صورتامون بود گفت
کوک:درمانتو پیدا کردم..میدونم چرا منو میخای..
نزاشت دیگه حرف بزنم و لباشو رو لبام گذاشت و میبوسید..منم همکاری میکردم..
میا:کوک..یه سوال دارم
کوک: هوم
میا:میخاین با دونگ ووک چیکار کنین؟
کوک:چیه نکنه یاد اون افتادی؟
میا:نه نه نه فقط میخاستم بدونم..همین
کوک:نکنه میخای بری پیشش؟
میا:جونگ کوک لطفا همه چیو خراب نکن..حرفمو پس میگیرم
کوک:لیوانی که شکسته شده رو میتونی عین اولش کنی؟
میا:کوک..ولش کن بریم شام..
۱۸.۷k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.