خانواده ای به طعم شکلات
پارت ۳
ا/ت: جونگ یول تو بغل کوک خوابش برد و یونا هم تو بغل من که رسیدیم به سختی از ماشین پیاده شدم و تو ویلا کوک جونگ یول رو گذاشت رو مبل و تشک یونا رو گوشه ای کنار ما پهن کرد و یونا رو آروم گذاشتم روش*..
کوک: بلاخرههه تونستی😩😁
ا/ت: هارهار هار
جین: جونگ یول میتونه حرف بزنه؟
کوک: به سختی..زور میزنه یه چیزی بگه اونم غلت غلوت مثل مامانش زیر لب صدا درمیاره 😄😒..این ویژگی سه تاشون رو دوست دارم
ته: یونا هم؟
کوک: بعله
ا/ت: جونگ یول تو بغل کوک خوابش برد و یونا هم تو بغل من که رسیدیم به سختی از ماشین پیاده شدم و تو ویلا کوک جونگ یول رو گذاشت رو مبل و تشک یونا رو گوشه ای کنار ما پهن کرد و یونا رو آروم گذاشتم روش*..
کوک: بلاخرههه تونستی😩😁
ا/ت: هارهار هار
جین: جونگ یول میتونه حرف بزنه؟
کوک: به سختی..زور میزنه یه چیزی بگه اونم غلت غلوت مثل مامانش زیر لب صدا درمیاره 😄😒..این ویژگی سه تاشون رو دوست دارم
ته: یونا هم؟
کوک: بعله
۱۶.۴k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.