P3
《Mine》
پارت ۳
حوصلم سر رفته الان گذاشتم🗿
ا.ت نمیتونست تحمل کنه و همش منتظر شب بود قلبش تند میزد و ب اون فک میکرد اون کی بود؟ چطوری اومد تو خواب من؟
اره بالاخره شب شده بود ا.ت خوابید و وقتی بیدار شد....
اهه لعنتی اون نتونسته بود اون خوابو ببینه شاید فقط روزی یبار میشه؟
رفت مدرسه یهو صدای یکی از دوستای سومی که با دوستاش حرف میزدو شنید
اسمش چی بود؟؟؟ اها فکر کنم تومی بود اره تومی
تومی: بچه ها شنیدید میگن سومی امروز نمیاد و تو بیمارستان بستریه ......
همین حرف کافی بود که ا.ت از تعجب چشماش گرد شد دیگه هیچی نمیشنید و تو این فکر بود که (اروم باش ا.ت خواب های اگاهانه هیچ تاثیر روی زندگی واقعی نداره دیگه مگه نه؟ ) ا.ت سر کلاس همش سرش گرم بود ب حرف تومی که کلاس تموم شد
ا.ت یکم بیرون چرخید و وقتی برگشت خونه شب شده بود
ا.ت:سلام مامانی جایی میخای بری
مامان ا.ت:سلام دخترم اره راستشو بخای ماموریت دارم و حداقل تا ۳ ماه نیستم راستی باباتم سرما خورده و حالش خوب نیست واسه همین الان کلینیکه و تا ۱ هفته ممکنه نباشه
ا.ت خوشحال شد چون خونه تنها بود پس مامانشو بقل کرد و سریع رفت رو تخت خوابش
اه دوباره اون اتفاق افتاد ا.ت دیگه نمیتونست از اون خواب ها ببینه و فقط میخابید و پا میشد شاید بخاطر این بود که اون خیلی کم انرژی شده بود دوباره صبح شد و اون رف مدرسه
خیلی عجیب بود امروز سومی اومده بود و همه دورش جمع شده بودن
تومی با ذوق: سومییییییی بلاخره اومدی دلم واست تنگ شده بوددددد راستی حالت خوبه چه اتفاقی افتاد برات؟
سومی:تومی مرسی که توجه میکنی بم عه راستشو بخای پریشب ی مرد با موهای صورتی و لباس بیمارستان آمد دنبالم و چاقو زد بهم ولی الان حالم خوبه .....
ا.ت داشت چی میشنید؟
ی مرد با موهای صورتی و لباس بیمارستان؟
درسته ا.ت یاد همون مرد افتاد....
همون که اومده بود تو خوابش...
ا.ت امروز پر انرژی تر بود پس مطمئن بود که میتونه اون خوابو ببینه این سری عجله ای نذاشت
پس بعد از کلاس رفت
خوراکی خرید و رفت تو پارک خورد کلی تو پارک قدم زد و بعد از کلی پیاده روی رفت خونه اون خوشحال بود چون مامان و باباش نبودن که بهش گیر بدن اون رو مبل ولو شد پ فیلم دید ب ساعت نگاه کرد دیگه ۱۲ شده لود و وقت خواب بود......
حیحیحی
قول میدم تا شب بزارم براتون🍓
پارت ۳
حوصلم سر رفته الان گذاشتم🗿
ا.ت نمیتونست تحمل کنه و همش منتظر شب بود قلبش تند میزد و ب اون فک میکرد اون کی بود؟ چطوری اومد تو خواب من؟
اره بالاخره شب شده بود ا.ت خوابید و وقتی بیدار شد....
اهه لعنتی اون نتونسته بود اون خوابو ببینه شاید فقط روزی یبار میشه؟
رفت مدرسه یهو صدای یکی از دوستای سومی که با دوستاش حرف میزدو شنید
اسمش چی بود؟؟؟ اها فکر کنم تومی بود اره تومی
تومی: بچه ها شنیدید میگن سومی امروز نمیاد و تو بیمارستان بستریه ......
همین حرف کافی بود که ا.ت از تعجب چشماش گرد شد دیگه هیچی نمیشنید و تو این فکر بود که (اروم باش ا.ت خواب های اگاهانه هیچ تاثیر روی زندگی واقعی نداره دیگه مگه نه؟ ) ا.ت سر کلاس همش سرش گرم بود ب حرف تومی که کلاس تموم شد
ا.ت یکم بیرون چرخید و وقتی برگشت خونه شب شده بود
ا.ت:سلام مامانی جایی میخای بری
مامان ا.ت:سلام دخترم اره راستشو بخای ماموریت دارم و حداقل تا ۳ ماه نیستم راستی باباتم سرما خورده و حالش خوب نیست واسه همین الان کلینیکه و تا ۱ هفته ممکنه نباشه
ا.ت خوشحال شد چون خونه تنها بود پس مامانشو بقل کرد و سریع رفت رو تخت خوابش
اه دوباره اون اتفاق افتاد ا.ت دیگه نمیتونست از اون خواب ها ببینه و فقط میخابید و پا میشد شاید بخاطر این بود که اون خیلی کم انرژی شده بود دوباره صبح شد و اون رف مدرسه
خیلی عجیب بود امروز سومی اومده بود و همه دورش جمع شده بودن
تومی با ذوق: سومییییییی بلاخره اومدی دلم واست تنگ شده بوددددد راستی حالت خوبه چه اتفاقی افتاد برات؟
سومی:تومی مرسی که توجه میکنی بم عه راستشو بخای پریشب ی مرد با موهای صورتی و لباس بیمارستان آمد دنبالم و چاقو زد بهم ولی الان حالم خوبه .....
ا.ت داشت چی میشنید؟
ی مرد با موهای صورتی و لباس بیمارستان؟
درسته ا.ت یاد همون مرد افتاد....
همون که اومده بود تو خوابش...
ا.ت امروز پر انرژی تر بود پس مطمئن بود که میتونه اون خوابو ببینه این سری عجله ای نذاشت
پس بعد از کلاس رفت
خوراکی خرید و رفت تو پارک خورد کلی تو پارک قدم زد و بعد از کلی پیاده روی رفت خونه اون خوشحال بود چون مامان و باباش نبودن که بهش گیر بدن اون رو مبل ولو شد پ فیلم دید ب ساعت نگاه کرد دیگه ۱۲ شده لود و وقت خواب بود......
حیحیحی
قول میدم تا شب بزارم براتون🍓
۲.۷k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.