☆تک پارتی☆
☆تک پارتی☆
☆وقتی بهش خیانت کردی اما اون خودکشی کرد☆
تهیونگ مثل همیشه بدون اجازه زنش میره بار و با دخترای خوشگل یه شب رو باهاشون میگذرونه
تهیونگ لباس پوشید و ا.ت اومد گفت 👇🏻
ا.ت: ددی کجا میری؟
تهیونگ: میرم بیرون با نامجون
ا.ت: چرا همیشه برای من وقت نمیزاری
حتی یه بار بهم نگفتی دوست دارم
تهیونگ: بیب الان حوصله دعوا ندارم
ا.ت: الان فهمیدم، الکی باهات ازدواج کردم
تهیونگ: بیب
ا.ت: ساکت شو
تهیونگ: بیب وایسا
ا.ت: دنبالم نیا
تهیونگ:(اشک ریخت)
نامجون: داداش چی شده؟
تهیونگ: هیچی نگو فقط بریم بار
نامجون: خیله خب
نامجون و تهیونگ رفتن و هزارتا دختر تو بار دیدن
ا.ت هم به تهیونگ مشکوک بود رفت بیینه چکار میکنه دید
با یه دختر تو دارن حرف میزنن و تهیونگ لباسشو دراورد هم لباسه دختره
و بوسش کرد
نامجون هم فهمید و ا.ت رو با خودش برد اما
ا.ت رفت تو یه آپارتمان و میخواست خودشو از بالا پرت کنه پایین
نامجون: ا.ت داری چکار میکنی بیا پایین!
ا.ت: من دیگه به تهیونگ اعتماد ندارمم بزارید بمیرم
نامجون:(زنگ زد به تهیونگ)
تهیونگ: ها چیه
دختر: ددی بوسم کن
تهیونگ: باشه بیب
نامجون: ای خاک تو سرت الاهی بمیری
تهیونگ: چیه خو
ا.ت: ولم کنید بزارید بمیرم
تهیونگ: چی؟
نامجون: داداش واقعا برات متاسفم ا.ت نکن
ا.ت: خدایا اومدم پیشت
نامجون: نهههههههههههههههههههههه (داد)
تهیونگ: ا.ت (داد)
ا.ت:(پرت شد)
نامجون: کمک کنید مردممممممم
همه دیدن یه دختر خودشو پرت کرد پایین و تهیونگ سریع حرکت که تصادف کرد
نامجون ا.ت رو برد بیمارستان و دکتر گفت 👇🏻
دکتر: متسفانه نتونستیم نجاتش بدیم غم اخرتون باشه
نامجون:(گریه)
وقتی ا.ت مرد یکی با عجله تهیونگ رو اورد بیمارستان نامجون وقتی تهیونگ رو دید ازش عصبانی شد و تهیونگ بهوش اومد نامجون بهش گفت 👇🏻
نامجون: ا.ت مرده
تهیونگ: چی؟(بغض)
نامجون: تقصیر توعه!(رفت)
تهیونگ شروع کرد به گریه کردن و دکتر اومد گفت مرخصه
تهیونگ هم از این کاریی که کرده پشمون بود. . .
☆درخواستی دارید بگید☆
#تک_پارتی #سنایور #بی_تی_اس
☆وقتی بهش خیانت کردی اما اون خودکشی کرد☆
تهیونگ مثل همیشه بدون اجازه زنش میره بار و با دخترای خوشگل یه شب رو باهاشون میگذرونه
تهیونگ لباس پوشید و ا.ت اومد گفت 👇🏻
ا.ت: ددی کجا میری؟
تهیونگ: میرم بیرون با نامجون
ا.ت: چرا همیشه برای من وقت نمیزاری
حتی یه بار بهم نگفتی دوست دارم
تهیونگ: بیب الان حوصله دعوا ندارم
ا.ت: الان فهمیدم، الکی باهات ازدواج کردم
تهیونگ: بیب
ا.ت: ساکت شو
تهیونگ: بیب وایسا
ا.ت: دنبالم نیا
تهیونگ:(اشک ریخت)
نامجون: داداش چی شده؟
تهیونگ: هیچی نگو فقط بریم بار
نامجون: خیله خب
نامجون و تهیونگ رفتن و هزارتا دختر تو بار دیدن
ا.ت هم به تهیونگ مشکوک بود رفت بیینه چکار میکنه دید
با یه دختر تو دارن حرف میزنن و تهیونگ لباسشو دراورد هم لباسه دختره
و بوسش کرد
نامجون هم فهمید و ا.ت رو با خودش برد اما
ا.ت رفت تو یه آپارتمان و میخواست خودشو از بالا پرت کنه پایین
نامجون: ا.ت داری چکار میکنی بیا پایین!
ا.ت: من دیگه به تهیونگ اعتماد ندارمم بزارید بمیرم
نامجون:(زنگ زد به تهیونگ)
تهیونگ: ها چیه
دختر: ددی بوسم کن
تهیونگ: باشه بیب
نامجون: ای خاک تو سرت الاهی بمیری
تهیونگ: چیه خو
ا.ت: ولم کنید بزارید بمیرم
تهیونگ: چی؟
نامجون: داداش واقعا برات متاسفم ا.ت نکن
ا.ت: خدایا اومدم پیشت
نامجون: نهههههههههههههههههههههه (داد)
تهیونگ: ا.ت (داد)
ا.ت:(پرت شد)
نامجون: کمک کنید مردممممممم
همه دیدن یه دختر خودشو پرت کرد پایین و تهیونگ سریع حرکت که تصادف کرد
نامجون ا.ت رو برد بیمارستان و دکتر گفت 👇🏻
دکتر: متسفانه نتونستیم نجاتش بدیم غم اخرتون باشه
نامجون:(گریه)
وقتی ا.ت مرد یکی با عجله تهیونگ رو اورد بیمارستان نامجون وقتی تهیونگ رو دید ازش عصبانی شد و تهیونگ بهوش اومد نامجون بهش گفت 👇🏻
نامجون: ا.ت مرده
تهیونگ: چی؟(بغض)
نامجون: تقصیر توعه!(رفت)
تهیونگ شروع کرد به گریه کردن و دکتر اومد گفت مرخصه
تهیونگ هم از این کاریی که کرده پشمون بود. . .
☆درخواستی دارید بگید☆
#تک_پارتی #سنایور #بی_تی_اس
۲.۴k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.