Part (9)
Part (9)
جونگین با گریه گفت
& من رو ببخش فلیکس همش تقصیر من بود
+ آخه جونگین کجاش تقصیر تو بود تقصیر خودم بودم باید میگفتم قبلا هم این بلا سرم اومده
_ چییی ؟ یعنی تو میدونستی اینجوری میشه و قبول کردی که سوار شی ؟؟
+ خب آره
& چرا این کار رو کردی ؟
+ من برای خوشحالی رفیقام هر کاری میکنم
_ نباید به خاطر اینکه ما خوشحال باشیم خودت رو عذاب بدی ؟ اصلا تو میدونی دکترت چی گفت ؟
+ مگه دکتر چی گفت ؟
_ گفت اگه یکم دیگه طول میکشید ممکن بود سکته قلبی رو میزد .
+ جدی ؟؟ متاسفم هیونجین دفعه بعد حتما میگم
_ امیدوارم
بعد از چند دقیقه مرخص شد و سوار ماشینا شدن و به طرف خونه حرکت کردن .
توی راه
= لیکسی جون تو که ما رو سکته دادی ؟
٪ آره راست میگی لینو که داشت از ترس خودش رو خیس میکرد
= ساکت میشی یا ساکتت کنم
+ جدی ؟
= نه بابا این سونگمین ما زیادی زر زر میکنه
@ حالا فلیکس جدی جدی حالت خوبه ؟
+ آره خیالت راحت چرا باید دروغ بگم
وقتی به خونه رسیدن هیونجین فلیکس رو برد روی تخت گذاشت و بهش گفت
_ بیبی جونم بخواب تا حالت بهتر شه
+ باشه ، شب بخیر هیونجین
_ شب بخیر
بعد از چند ساعت فلیکس بیدار شد اما همه خواب بودن میخواست بره بیرون که یکم هوا بخوره
در حال فکر کردن بود که توسط چند نفر دزدیده شد
+ شما کی هستین ؟
علامت دزدا ◇
◇ تو چه کاره هیونجین میشی ؟
+ من دوستشم
◇ راستش ر وبگو فکر کردن من خرم
+ دروغ نمیگم
◇ شماره هیونجین رو داری ؟
+ نه
◇ پس برام گیرش بیار
+ برای چیته ؟
◇ کاری که گفتم رو بکن
بعد هم رسوندش تا دم در خونه
_ کجا بودی ؟(با داد)
+ رفته بودم بیرون یکم هوا بخورم
_ نباید قبلش به من بگی از نگرانی داشتم سکته میکردم
+ ببخشید فکر نمیکردم بیدار شی
_ اوففف اشکالی نداره
+ راستی تو اونا رو میشناسی ؟
_ کیا ؟؟
+ تازه چند نفر من رو بردن جایی و درباره ی تواز من سوال میکردن بهم گفتن شماره تو رو دارم
_ تو شمارم رو دادی ؟
+ نه نه گفتم ندارم
_ اونا چی گفتن ؟
+ گفتم براشون گیرش بیارم
_ خوب کاری کردی
+ اونا کین ؟
_ اونا ی دسته قلدرن که توی مدرسه قبلیم برام قلدری میکردن منم برای دفاع از خودم قلدر شدم و برای این و اون قلدری میکردم درحالی که من این کار رو دوست ندارم .
+ چیییی ؟ اینو جدی میگی ؟
_ آره
پایان پارت (9)
جونگین با گریه گفت
& من رو ببخش فلیکس همش تقصیر من بود
+ آخه جونگین کجاش تقصیر تو بود تقصیر خودم بودم باید میگفتم قبلا هم این بلا سرم اومده
_ چییی ؟ یعنی تو میدونستی اینجوری میشه و قبول کردی که سوار شی ؟؟
+ خب آره
& چرا این کار رو کردی ؟
+ من برای خوشحالی رفیقام هر کاری میکنم
_ نباید به خاطر اینکه ما خوشحال باشیم خودت رو عذاب بدی ؟ اصلا تو میدونی دکترت چی گفت ؟
+ مگه دکتر چی گفت ؟
_ گفت اگه یکم دیگه طول میکشید ممکن بود سکته قلبی رو میزد .
+ جدی ؟؟ متاسفم هیونجین دفعه بعد حتما میگم
_ امیدوارم
بعد از چند دقیقه مرخص شد و سوار ماشینا شدن و به طرف خونه حرکت کردن .
توی راه
= لیکسی جون تو که ما رو سکته دادی ؟
٪ آره راست میگی لینو که داشت از ترس خودش رو خیس میکرد
= ساکت میشی یا ساکتت کنم
+ جدی ؟
= نه بابا این سونگمین ما زیادی زر زر میکنه
@ حالا فلیکس جدی جدی حالت خوبه ؟
+ آره خیالت راحت چرا باید دروغ بگم
وقتی به خونه رسیدن هیونجین فلیکس رو برد روی تخت گذاشت و بهش گفت
_ بیبی جونم بخواب تا حالت بهتر شه
+ باشه ، شب بخیر هیونجین
_ شب بخیر
بعد از چند ساعت فلیکس بیدار شد اما همه خواب بودن میخواست بره بیرون که یکم هوا بخوره
در حال فکر کردن بود که توسط چند نفر دزدیده شد
+ شما کی هستین ؟
علامت دزدا ◇
◇ تو چه کاره هیونجین میشی ؟
+ من دوستشم
◇ راستش ر وبگو فکر کردن من خرم
+ دروغ نمیگم
◇ شماره هیونجین رو داری ؟
+ نه
◇ پس برام گیرش بیار
+ برای چیته ؟
◇ کاری که گفتم رو بکن
بعد هم رسوندش تا دم در خونه
_ کجا بودی ؟(با داد)
+ رفته بودم بیرون یکم هوا بخورم
_ نباید قبلش به من بگی از نگرانی داشتم سکته میکردم
+ ببخشید فکر نمیکردم بیدار شی
_ اوففف اشکالی نداره
+ راستی تو اونا رو میشناسی ؟
_ کیا ؟؟
+ تازه چند نفر من رو بردن جایی و درباره ی تواز من سوال میکردن بهم گفتن شماره تو رو دارم
_ تو شمارم رو دادی ؟
+ نه نه گفتم ندارم
_ اونا چی گفتن ؟
+ گفتم براشون گیرش بیارم
_ خوب کاری کردی
+ اونا کین ؟
_ اونا ی دسته قلدرن که توی مدرسه قبلیم برام قلدری میکردن منم برای دفاع از خودم قلدر شدم و برای این و اون قلدری میکردم درحالی که من این کار رو دوست ندارم .
+ چیییی ؟ اینو جدی میگی ؟
_ آره
پایان پارت (9)
۱.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.