فیک جانگ کوک(عشق رستورانی)پارت ۸*پارت اخر
از زبان کوک:سریع زنگ زدم به اون شماره
مرده رو با این علامت می گم*)
*:شما؟
کوک:منم همونی که دوست دخترش رو.......
*:اها ببین دوست دخترت تنگیه نفس داره داره میمیره اگه تا دوساعت دیگه پول نریزی می میره ها
یه لحظه همه ی وجودم ریخت یعنی ا/ت داره می میره بغضم گرفت.
کوک:بلای سر ا/ت بیاد روزگارتو سیاه می کنم پول نقد بیار به این ادرسی که می گم
خ.هاچی ........
کوک:
رفتم پولارو از بانک گرفتم و سریع رفتم به اون ادرس بعدم رفتم داروخونه دارو تنگی نفس با اسپری نفس گرفتم.رفتم به اون ادرس ده دقیقه بعد مرده رسید داد زد پولا پولارو پرت کردم سمت ماشینش اونم ا/ت رو از ماشین پرت کرد بیرون رنگ به رخسار نداشت مر ه رفت سریع رفتم بغلش کردم داشت خون از دهنش میومد.
ولی ا/ت به صورتم نگاه نمی کرد.
اون اسپری رو دراوردم گذاشتم رو دهنش زدم حالش بهتر شد .
کوک:قربونت برم چ ا بهم نگاه نمی کنی
ا/ت:روم نمی شه
کوک:چرا ؟
ا/ت:من باعث شدم کلی پول خرج کنی
کوک:من لازم باشه برات دنیا رو هم می دم حالا نگام کن که حالم از ترس بد شده
از زبون راوی:دو تاشون گریه کردن و یک ساعت تو اون خیابون نشستن و هم بغل کردن.
یک سال بعد کوک و ا/ت ازدواج کردن و ی زندگی شیرین رو تجربه کردن.
مرده رو با این علامت می گم*)
*:شما؟
کوک:منم همونی که دوست دخترش رو.......
*:اها ببین دوست دخترت تنگیه نفس داره داره میمیره اگه تا دوساعت دیگه پول نریزی می میره ها
یه لحظه همه ی وجودم ریخت یعنی ا/ت داره می میره بغضم گرفت.
کوک:بلای سر ا/ت بیاد روزگارتو سیاه می کنم پول نقد بیار به این ادرسی که می گم
خ.هاچی ........
کوک:
رفتم پولارو از بانک گرفتم و سریع رفتم به اون ادرس بعدم رفتم داروخونه دارو تنگی نفس با اسپری نفس گرفتم.رفتم به اون ادرس ده دقیقه بعد مرده رسید داد زد پولا پولارو پرت کردم سمت ماشینش اونم ا/ت رو از ماشین پرت کرد بیرون رنگ به رخسار نداشت مر ه رفت سریع رفتم بغلش کردم داشت خون از دهنش میومد.
ولی ا/ت به صورتم نگاه نمی کرد.
اون اسپری رو دراوردم گذاشتم رو دهنش زدم حالش بهتر شد .
کوک:قربونت برم چ ا بهم نگاه نمی کنی
ا/ت:روم نمی شه
کوک:چرا ؟
ا/ت:من باعث شدم کلی پول خرج کنی
کوک:من لازم باشه برات دنیا رو هم می دم حالا نگام کن که حالم از ترس بد شده
از زبون راوی:دو تاشون گریه کردن و یک ساعت تو اون خیابون نشستن و هم بغل کردن.
یک سال بعد کوک و ا/ت ازدواج کردن و ی زندگی شیرین رو تجربه کردن.
۱۰۴.۸k
۰۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.