وقتی تو دعوا بی هوا میزنتت
ات پشت میز ناهار خوری نشست بود و ظرف میوهش جلو روش بود،تا چاپاستیک هاش آروم آروم میوه هاش رو داخله دهنش میزاشت و میجوید،و تو گوشیش میچرخید
که یهو مبایلش ویبره رفت و اسم"داداشیم" روش نمایان شد
جواب داد:
+جون کوکم
÷آبجی کجایی
میوهش رو جوید
+اوم!
قورت داد و ادامع داد:
+خونه چطور؟
÷هیچی اومدم سئول میخوام بیام دیدنت
ات از روی صندلی بلند شد و ظرفش رو تو بغلش گرفت میوهای داخل دهنش گذاشت
+او!عالی حتما بیا
+کِی میای؟؟
÷اول میرم پیشه مامان و بابا بعدم تو اتاقم اطراق میکنم بعدازظهر حدودا ساعت⁷میام
+هروقت بیای قدمت رو چشممه
÷مرسی مهربونم
قط کرد
+بهع داداشم قراره بیاد و خونهی من کثیف باشه؟
+گی نخور آره بیه👍🏻
(اشکال نداره....دیوونهس داره با خودش حرف میزنه)
شروع کرد لباسای خودش و تهیونگ و از رو مبل جمع کردن
+باید یاد بگیرم وقتی از بیرون میام لباسامو نندازم رو مبل
دمپایی های روفرشی رو جلو در ورودی گذاشت و کفش هارو داخله جا کفشی
پارکت هارو طی کشید و و در و دیوارارو دستمال
ساعت4بود
+سه ساعت وقت دارم
شامو گذاشت رفت حموم
شیتان پیتان حمومش هم کرد
ساعت6رو نشون میداد که لباساش رو پوشید
و صدای دینگ دینگ زنگ در به صدا دراومد
در رو باز کرد و پرید تو بغل داداشش
+داداشی!!!!
÷اتمممم
+دلم خیلی برات تنگشده بود موقشنگ
لبخند خرگوشی تحویلش داد
÷منم شیطونک
از بغل هم جدا شدن و جونگکوک وارد خونه شد
ویو3ساعت بعد
ات بلندشد که شامو بچینع
÷کجا کجا؟!
+برم میزو بچینم الان تهیونگ میاد گشنه ببینه هنوز سفره رو نچیدم منو و تورو باهام میزازه لا نون قورت میده
کوک خندید و برویی گفت........
که یهو مبایلش ویبره رفت و اسم"داداشیم" روش نمایان شد
جواب داد:
+جون کوکم
÷آبجی کجایی
میوهش رو جوید
+اوم!
قورت داد و ادامع داد:
+خونه چطور؟
÷هیچی اومدم سئول میخوام بیام دیدنت
ات از روی صندلی بلند شد و ظرفش رو تو بغلش گرفت میوهای داخل دهنش گذاشت
+او!عالی حتما بیا
+کِی میای؟؟
÷اول میرم پیشه مامان و بابا بعدم تو اتاقم اطراق میکنم بعدازظهر حدودا ساعت⁷میام
+هروقت بیای قدمت رو چشممه
÷مرسی مهربونم
قط کرد
+بهع داداشم قراره بیاد و خونهی من کثیف باشه؟
+گی نخور آره بیه👍🏻
(اشکال نداره....دیوونهس داره با خودش حرف میزنه)
شروع کرد لباسای خودش و تهیونگ و از رو مبل جمع کردن
+باید یاد بگیرم وقتی از بیرون میام لباسامو نندازم رو مبل
دمپایی های روفرشی رو جلو در ورودی گذاشت و کفش هارو داخله جا کفشی
پارکت هارو طی کشید و و در و دیوارارو دستمال
ساعت4بود
+سه ساعت وقت دارم
شامو گذاشت رفت حموم
شیتان پیتان حمومش هم کرد
ساعت6رو نشون میداد که لباساش رو پوشید
و صدای دینگ دینگ زنگ در به صدا دراومد
در رو باز کرد و پرید تو بغل داداشش
+داداشی!!!!
÷اتمممم
+دلم خیلی برات تنگشده بود موقشنگ
لبخند خرگوشی تحویلش داد
÷منم شیطونک
از بغل هم جدا شدن و جونگکوک وارد خونه شد
ویو3ساعت بعد
ات بلندشد که شامو بچینع
÷کجا کجا؟!
+برم میزو بچینم الان تهیونگ میاد گشنه ببینه هنوز سفره رو نچیدم منو و تورو باهام میزازه لا نون قورت میده
کوک خندید و برویی گفت........
۳.۲k
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.