زندگی میان مردگان
سلام بچه ها ببخشید میدونم دیر و باید دیشب پارت میذاشتم ولی متاسفانه نمی تونم این داستان رو که زندگی خودمه ادامه بدم چون اتفاقاتی که برا میوفته داره بدتر میشه هم پایانی نداره پس نمی تونم ادامه بدم اگه می خواید یکی از بدتر خواب ها رو که دیدم رو بگید بزارم اگه نه هم که باید شخصیت عسل بمیره تا این داستان تموم شه ممنون که داستان رو خوندید لایک کردید بعضی ها هم فالو کردن ولی واقعا ببخشید ولی من توی اینیستا دارم داستانی به اسم جنگیر رو شروع میکنم یعنی نکردم قراره از فردا شب بزارم سه روز هم در هفتس اگه می خواید آیدی پیج رو بزارم بگید ممنون از همتون
۳۱.۳k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.