مدرسه خوناشام
مدرسه خوناشام
پارت ۵
ته : بس کنید کوک بشین
کوک : آخه ببین چی میگه
ته : به نظر منم هیونجین حرف بدی نمیزنه من سوآ رو دیدم دختره بامره و نازیه توام که از اینجور دخترا خوشت میاد تازه خوشگلم هست روشم که کراشی دیگه چی میخوای
کوک : یعنی شما مشکلی ندارین
ته ، هیونجین ، و.....: نه چه مشکلی داشته باشیم
کوک : ایولاااااااااااا ( بر تبل شادانه بکوب پیروز و مردانه بکوب 🗿)
راوی :
پسرا همین جوری داشتن صحبت میکردن که ا.ت و سوآ میان پیششون
ویو ته : اون ا.ت بود اون دیگه اینجا چیکار میکنه یعنی میخوان اینجا بشینن عایشششششششس شیبال
( تهیونگ جان پسرم فحش نده دیگه فقط من که با فیک خودمم مشکل دارم 🗿😂 )
کوک : بدونه اینکه بهشون نگاه کنه میگه : بلندشید برید اونور بشینید
ا.ت : سوآ سوآ ( آروم )
سوآ : چیه ( آروم و متعجب )
ا.ت : اون پسره بقل دستیه تو عه بگو اینجا بشینیم
سوآ : نه نه من خجالت میکشم
خلاصه بعد از ۱ ساعت سوآ راضی شد به کوک بگه اجازه بده اینجا بمونیم
سوآ : اممممم فکر کنم فامیلیتون جئون بود میگم مستر جئون میشه لطف کنید و اجازه بدید که من و دوستم ا.ت اینجا بشینیم
راوی :
کوک دستو پاشو گم میکنه و چاقو از دستش میوفته و دستشو میبره
هیونجین : ای دله غافل عاشقی کورت کرده ( آروم و با کمی خنده )
که کوک بلند میشه و میشه سمته کلاس که هیچکس نا تو کلاس نه تو راهرو نبود و سوآام چون از کوک خوشش میومد و نگرانش شد دنبالش میره و ا.ت رو تنها میزاره
سوآ : ای وای ببخشید همش تقضیره منه بدید من دستتون رو براتون ببندم
سوآ دست کوک رو براش باند پیچی میکنه بعد از اینکه باند پیچی کرد هردو بلند میشن
سوآ : خب دیگه من برم ( با خجالت سرشو میندازه پایین
کوک : دستشو میزاره زیره فک سوآ و سرشو بلند میکنه و تو چشماش نگاه میکنه
چه چشمای قشنگی
سوآ : ممنون میشه برم
کوک : سوآ تو منو دوست داری ؟
سوآ : چ...چی ای....این دیگه چه سوالیه
کوک : جوابمو بده راستشو بگو
سوآ : خب راستش آ.....آ....آره
کوک : منم دوست دارم پس دیگه مانعی نمیبینم که تو ماله خودم کنم.....................
ادامه دارد ...
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرطا
۲۰ تا کامنت
۲۰ تا لایک
پارت ۵
ته : بس کنید کوک بشین
کوک : آخه ببین چی میگه
ته : به نظر منم هیونجین حرف بدی نمیزنه من سوآ رو دیدم دختره بامره و نازیه توام که از اینجور دخترا خوشت میاد تازه خوشگلم هست روشم که کراشی دیگه چی میخوای
کوک : یعنی شما مشکلی ندارین
ته ، هیونجین ، و.....: نه چه مشکلی داشته باشیم
کوک : ایولاااااااااااا ( بر تبل شادانه بکوب پیروز و مردانه بکوب 🗿)
راوی :
پسرا همین جوری داشتن صحبت میکردن که ا.ت و سوآ میان پیششون
ویو ته : اون ا.ت بود اون دیگه اینجا چیکار میکنه یعنی میخوان اینجا بشینن عایشششششششس شیبال
( تهیونگ جان پسرم فحش نده دیگه فقط من که با فیک خودمم مشکل دارم 🗿😂 )
کوک : بدونه اینکه بهشون نگاه کنه میگه : بلندشید برید اونور بشینید
ا.ت : سوآ سوآ ( آروم )
سوآ : چیه ( آروم و متعجب )
ا.ت : اون پسره بقل دستیه تو عه بگو اینجا بشینیم
سوآ : نه نه من خجالت میکشم
خلاصه بعد از ۱ ساعت سوآ راضی شد به کوک بگه اجازه بده اینجا بمونیم
سوآ : اممممم فکر کنم فامیلیتون جئون بود میگم مستر جئون میشه لطف کنید و اجازه بدید که من و دوستم ا.ت اینجا بشینیم
راوی :
کوک دستو پاشو گم میکنه و چاقو از دستش میوفته و دستشو میبره
هیونجین : ای دله غافل عاشقی کورت کرده ( آروم و با کمی خنده )
که کوک بلند میشه و میشه سمته کلاس که هیچکس نا تو کلاس نه تو راهرو نبود و سوآام چون از کوک خوشش میومد و نگرانش شد دنبالش میره و ا.ت رو تنها میزاره
سوآ : ای وای ببخشید همش تقضیره منه بدید من دستتون رو براتون ببندم
سوآ دست کوک رو براش باند پیچی میکنه بعد از اینکه باند پیچی کرد هردو بلند میشن
سوآ : خب دیگه من برم ( با خجالت سرشو میندازه پایین
کوک : دستشو میزاره زیره فک سوآ و سرشو بلند میکنه و تو چشماش نگاه میکنه
چه چشمای قشنگی
سوآ : ممنون میشه برم
کوک : سوآ تو منو دوست داری ؟
سوآ : چ...چی ای....این دیگه چه سوالیه
کوک : جوابمو بده راستشو بگو
سوآ : خب راستش آ.....آ....آره
کوک : منم دوست دارم پس دیگه مانعی نمیبینم که تو ماله خودم کنم.....................
ادامه دارد ...
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرطا
۲۰ تا کامنت
۲۰ تا لایک
۶.۱k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.