شوهر غیرتی من
سلام من مینسوام من سه سال با مین یونگی ازدواج کرم اوایل ازدواجمون همچی قشنگ بود ولی الان یک سال ونیمه که اکن بامن سرد هست وهروز توخونمون دعوا هست خوب بریم سر داستان
ویو مینسو
صبح بلند شدم مثل همیشه دست و صورتم روشستن من همیشه زود بالند میشم الان ساعت ۳ صبح رفتم صبحانه درست کردم که یونگی بلند شد این چیز آدی بود
پایان ویو مینسو
مینسو:سلام صبح بخیر
یونگی :سلام( سرد)
مینسو : کجا میری ؟
یونگی :باید به تو توضیح بدم ( داد)
مینسو:بسه بسه دیگه خسته شدم( داد)
یونگی : سر من داد نزن هرزه( عربده )
مینسو: هزه تویی واون دخترا که همش باهاتن ( داد)
یونگی گلدون یادگاری مادر مینسو رو شکوند
ویو مینسو
وقتی اون کارو کرد هرچی تو دهنم بود بهش گفتم
پایان ویو مینسو
یونگی : مادیگه نمیتونیم باهم باشیم بهتر طلاق بگیریم
ویو مینسو
وقتی این رو گفت دیگه نتونستم جلوی گریم رو بگیرم وبادو رفتم توی اتاق نفهمیدم چی شد که خوابم برد
پایان ویو مینسو
بقه رو فردا مینویسم😇
پایان پارت 1
ویو مینسو
صبح بلند شدم مثل همیشه دست و صورتم روشستن من همیشه زود بالند میشم الان ساعت ۳ صبح رفتم صبحانه درست کردم که یونگی بلند شد این چیز آدی بود
پایان ویو مینسو
مینسو:سلام صبح بخیر
یونگی :سلام( سرد)
مینسو : کجا میری ؟
یونگی :باید به تو توضیح بدم ( داد)
مینسو:بسه بسه دیگه خسته شدم( داد)
یونگی : سر من داد نزن هرزه( عربده )
مینسو: هزه تویی واون دخترا که همش باهاتن ( داد)
یونگی گلدون یادگاری مادر مینسو رو شکوند
ویو مینسو
وقتی اون کارو کرد هرچی تو دهنم بود بهش گفتم
پایان ویو مینسو
یونگی : مادیگه نمیتونیم باهم باشیم بهتر طلاق بگیریم
ویو مینسو
وقتی این رو گفت دیگه نتونستم جلوی گریم رو بگیرم وبادو رفتم توی اتاق نفهمیدم چی شد که خوابم برد
پایان ویو مینسو
بقه رو فردا مینویسم😇
پایان پارت 1
۴.۳k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.