پارت3
پارت3
-به من نگو کیم بهم بگو تهیونگ
و به سمت خونش رفتیم تو راه بودیم دستش رو گذاشت رو پاهای لختم
و فشار داد.
رسیدیم خوش خیلی بزرگ بود
-برو تو اتاقت لباسات رو عوض کن
+چشم
رفتم تو اتاقم خیلی بزرگ بود تمش ابی کمرنگ و ابی پر رنگ بود و رفتم لباسام رو عوض کردن و تو اتاقم چیدم رفتم پایین تهیونگ داشت غذا میخورد من هم رفتم خواستم بشینم که گفت.
+بیا اینجا بشین..اشاره به پا
-اخه من خجالت میکشم
+بیب کوچولو ی من خجالت نکش
ویو ات رفتم رو پاهاش نشستم که گفت.
+خودم بهت خدا میدم
بعد غذا من رو براید استایل بغل کرد و برد تو اتاق
من رو گذاشت رو تخت و خدشم بغلم کرد
و خوابیدم من
فردا صبح
ویو ی ته
از خواب بیدار شدم ات خیلی کیوت و خوش اندام بود اون کمر باریکش و اون سینه های نرمش که به قفسه ی سینم می خورد خیلی خوب بود بعد قربونش صدق رفتن ات رفتم دست شویی و کار های لازم رو کرده و به اجوما گفتم که صبونه درست کنه.
پایان
شرط
6فالو
راستی پارت بعدی ایمان هستش اگه خواستید نخوانید.
ولی اگه نخوانید نصف داستان رو از دست دادیم.
-به من نگو کیم بهم بگو تهیونگ
و به سمت خونش رفتیم تو راه بودیم دستش رو گذاشت رو پاهای لختم
و فشار داد.
رسیدیم خوش خیلی بزرگ بود
-برو تو اتاقت لباسات رو عوض کن
+چشم
رفتم تو اتاقم خیلی بزرگ بود تمش ابی کمرنگ و ابی پر رنگ بود و رفتم لباسام رو عوض کردن و تو اتاقم چیدم رفتم پایین تهیونگ داشت غذا میخورد من هم رفتم خواستم بشینم که گفت.
+بیا اینجا بشین..اشاره به پا
-اخه من خجالت میکشم
+بیب کوچولو ی من خجالت نکش
ویو ات رفتم رو پاهاش نشستم که گفت.
+خودم بهت خدا میدم
بعد غذا من رو براید استایل بغل کرد و برد تو اتاق
من رو گذاشت رو تخت و خدشم بغلم کرد
و خوابیدم من
فردا صبح
ویو ی ته
از خواب بیدار شدم ات خیلی کیوت و خوش اندام بود اون کمر باریکش و اون سینه های نرمش که به قفسه ی سینم می خورد خیلی خوب بود بعد قربونش صدق رفتن ات رفتم دست شویی و کار های لازم رو کرده و به اجوما گفتم که صبونه درست کنه.
پایان
شرط
6فالو
راستی پارت بعدی ایمان هستش اگه خواستید نخوانید.
ولی اگه نخوانید نصف داستان رو از دست دادیم.
۵.۰k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.