باران خون P9 S2
ویو نامجون {این پارت یکم طولانیه}
سوار ماشین شدم و با سرعت به خونه رفتم کفشای ا/ت پشت در بود پس او قطعا خونه ی در و باز کردم و رفتم داخل
نام: ا/ت عشقم کجایی؟
هیچ ثدایی نمیومد به طبقه بالا رفتم دستگیره در اتاقمون رو به سمت پایین فشوردم ولی در قفل بود و باز نشد
نام: ا/ت؟ اون تویی؟ بیا بیرونننن
ا/ت: چرا نمیزاری یکم راحت باشم؟
نامجون: منظورت چیه؟
ا/ت: من دیدمت تورو با اون دختره دیدم
نام: ا/ت حات خوبه؟
ا/ت: سمت در نیا خودت پشیمون میشی
نام: میخوای چیکار کنی؟
ا/ت: به توچه، کاش جایی که دارم میرم پسرمم میتونستم ببرم ولی حیف خیلی زوده
نام: ا/ت درو باز کن{کوبیدن به در}
ا/ت: تنهام بزار
نام: ا/تتتتتتت{کوبیدن}
ا/ت: تورو خدا برو{گریه} خسته شدم اینقدر سوختم و ساختم
نام: لطفا درو بازکن{بغض و مشت کوبیدن به در}
ا/ت:میخوم بمیرم دیگه نمیخوام زندگی کنم
نام: ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت{داد}
محکم به در تنه میزدم تا اونو باز کنم شونم درد گرفت ولی باید تلاش میکردم تا قفل درو بشکنم که بالاخره موفق شدم سریع به سمتش رفتم و چاقو رو از دستش کشیدم بیرون بغلش کردم که پسم زد و هولم داد
ا/ت:بغلم نکن
نام: چرا؟{با بغض}
ا/ت:پاشو برو نامجون
نام:چی داری میگی؟
ا/ت: من دیدمت داشت بهت خوش میگذشت اگه 5 دقیقه دیر تر میومدم روی هم میدیدمتون
نامجون: چی! راج کی حرف میزنی؟
ا/ت: ببند دهنتو
سوش رو روی پاهای سفیدش گذاشت و شروع به گریه کرد دستمو روی پاهاش کشیدم که داد زد
ا/ت :اینقدر بهم دست نزن بدم میاد ازت هول
متوجه حرفاش نمیشدم ولی سیع میکردم ارامش کنم
تا الان هم بهم توهین زیاد کرده بود سیع میکردم اعصبانیتم رو کنترل کنم ولی...
سوار ماشین شدم و با سرعت به خونه رفتم کفشای ا/ت پشت در بود پس او قطعا خونه ی در و باز کردم و رفتم داخل
نام: ا/ت عشقم کجایی؟
هیچ ثدایی نمیومد به طبقه بالا رفتم دستگیره در اتاقمون رو به سمت پایین فشوردم ولی در قفل بود و باز نشد
نام: ا/ت؟ اون تویی؟ بیا بیرونننن
ا/ت: چرا نمیزاری یکم راحت باشم؟
نامجون: منظورت چیه؟
ا/ت: من دیدمت تورو با اون دختره دیدم
نام: ا/ت حات خوبه؟
ا/ت: سمت در نیا خودت پشیمون میشی
نام: میخوای چیکار کنی؟
ا/ت: به توچه، کاش جایی که دارم میرم پسرمم میتونستم ببرم ولی حیف خیلی زوده
نام: ا/ت درو باز کن{کوبیدن به در}
ا/ت: تنهام بزار
نام: ا/تتتتتتت{کوبیدن}
ا/ت: تورو خدا برو{گریه} خسته شدم اینقدر سوختم و ساختم
نام: لطفا درو بازکن{بغض و مشت کوبیدن به در}
ا/ت:میخوم بمیرم دیگه نمیخوام زندگی کنم
نام: ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت{داد}
محکم به در تنه میزدم تا اونو باز کنم شونم درد گرفت ولی باید تلاش میکردم تا قفل درو بشکنم که بالاخره موفق شدم سریع به سمتش رفتم و چاقو رو از دستش کشیدم بیرون بغلش کردم که پسم زد و هولم داد
ا/ت:بغلم نکن
نام: چرا؟{با بغض}
ا/ت:پاشو برو نامجون
نام:چی داری میگی؟
ا/ت: من دیدمت داشت بهت خوش میگذشت اگه 5 دقیقه دیر تر میومدم روی هم میدیدمتون
نامجون: چی! راج کی حرف میزنی؟
ا/ت: ببند دهنتو
سوش رو روی پاهای سفیدش گذاشت و شروع به گریه کرد دستمو روی پاهاش کشیدم که داد زد
ا/ت :اینقدر بهم دست نزن بدم میاد ازت هول
متوجه حرفاش نمیشدم ولی سیع میکردم ارامش کنم
تا الان هم بهم توهین زیاد کرده بود سیع میکردم اعصبانیتم رو کنترل کنم ولی...
۵۲۲
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.