P⁷
#رمان
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part7
ویو ات..
رسیدیم کمپانی و رفتیم داخل سالن تا دنس جدید رو امتحان کنیم.
و شروع کردیم به تمرین کردن دنس، میشه گفت خیلی باحاله!
یونگی یک حرکت رو اشتباه رفت..
و هوپی جوری نگاش کرد که خیلی ترسناک بود البته هوپی همیشه همین طوریه موقع دنس...
شوگا: اکی، هوپ احساس میکنم میخوای بکشیم؟ هوم؟
هوپ:... 😑
یعنی انقدر ترسناک بودم؟(با مدل خنده ی خودش:)
ویو ات
تمرین تمام شده بود، داشتیم برمیگشتیم خونه...
که یک صدای سرفه از توی دستشویی میومد!
رفتم دم در گفتم تهیونگ خوبی؟
تهیونگ: ا ا اره خوبم
اما لحنش معلوم بود که خوب نیست..
جیمین: هی بچه ها بدویین بیاین ماشین تا چند دقیقه دیگه میرسه.
ویو ات؛
همه وایساده بودیم منتظر ماشین، که یهو تهیونگ از حال رفت!
تشنج کرده بود حالش خیلی بد بود داشت کف از دهنش میومد بیرون...!
وای خدای من(با ترس)
همه ی اعضا با سرعت رفتن سمت تهیونگ.
کوک: ته بلند شو...
اون حالش خوب نیست(هی با بغض تکرار میکرد.)
نامجون: کمک کنین بلندش کنیم..
ویو ات؛
در همین هین که تهیونگ رو زمین افتاده بود من خوشکم زده بود دست و پام یخ زده بود...
هی ات فکر کن تو قبلا تجربش رو داشتی.
(دوره پزشکی دیده بود ات)
سریع دویدم و به اعضا گفتم سریع روی یک مبل یا صندلی اونو بزارن..
خب ات ات..
تو میتونی.!
شروع کردم به صحبت علائم بدنش نشون میده مسموم شده...
حالا باید بفهمیم با چه سمی،
نامجون: یکی زنگ بزنه بیمارستانننن. ات زود باش...
ات: از علائمش متوجه شدم به سیانور (نوعی سم خطرناک از بادوم درختیه..) آلوده شده!
اگه عجله نکنیم میمیره...(خدانکنه)
ویو ات:
خب این حرفم بیشتر همرو هل کرد خودمم همین طور.
خب ات تنها امیدمون تویی الان باید چیکار کنم...
ات: سریع داد زدم یخ داریم؟
جین: فکر کنم..
ات: سریع یخ بیارین باید دمای بدنش رو بیاریم پایین...
کوک: زنده میمونه؟
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part7
ویو ات..
رسیدیم کمپانی و رفتیم داخل سالن تا دنس جدید رو امتحان کنیم.
و شروع کردیم به تمرین کردن دنس، میشه گفت خیلی باحاله!
یونگی یک حرکت رو اشتباه رفت..
و هوپی جوری نگاش کرد که خیلی ترسناک بود البته هوپی همیشه همین طوریه موقع دنس...
شوگا: اکی، هوپ احساس میکنم میخوای بکشیم؟ هوم؟
هوپ:... 😑
یعنی انقدر ترسناک بودم؟(با مدل خنده ی خودش:)
ویو ات
تمرین تمام شده بود، داشتیم برمیگشتیم خونه...
که یک صدای سرفه از توی دستشویی میومد!
رفتم دم در گفتم تهیونگ خوبی؟
تهیونگ: ا ا اره خوبم
اما لحنش معلوم بود که خوب نیست..
جیمین: هی بچه ها بدویین بیاین ماشین تا چند دقیقه دیگه میرسه.
ویو ات؛
همه وایساده بودیم منتظر ماشین، که یهو تهیونگ از حال رفت!
تشنج کرده بود حالش خیلی بد بود داشت کف از دهنش میومد بیرون...!
وای خدای من(با ترس)
همه ی اعضا با سرعت رفتن سمت تهیونگ.
کوک: ته بلند شو...
اون حالش خوب نیست(هی با بغض تکرار میکرد.)
نامجون: کمک کنین بلندش کنیم..
ویو ات؛
در همین هین که تهیونگ رو زمین افتاده بود من خوشکم زده بود دست و پام یخ زده بود...
هی ات فکر کن تو قبلا تجربش رو داشتی.
(دوره پزشکی دیده بود ات)
سریع دویدم و به اعضا گفتم سریع روی یک مبل یا صندلی اونو بزارن..
خب ات ات..
تو میتونی.!
شروع کردم به صحبت علائم بدنش نشون میده مسموم شده...
حالا باید بفهمیم با چه سمی،
نامجون: یکی زنگ بزنه بیمارستانننن. ات زود باش...
ات: از علائمش متوجه شدم به سیانور (نوعی سم خطرناک از بادوم درختیه..) آلوده شده!
اگه عجله نکنیم میمیره...(خدانکنه)
ویو ات:
خب این حرفم بیشتر همرو هل کرد خودمم همین طور.
خب ات تنها امیدمون تویی الان باید چیکار کنم...
ات: سریع داد زدم یخ داریم؟
جین: فکر کنم..
ات: سریع یخ بیارین باید دمای بدنش رو بیاریم پایین...
کوک: زنده میمونه؟
۳.۲k
۰۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.