راه برگشت~P⁵
+خیلخب باشه.سانزو بیا.
سانزو:چیشده عشقم.
+به من نگو عشقم😑
سانزو:باشه عشقم،حالت بهتر شد عشقم
+هعی اینم کسی بود ما باهاش دوست شدیم:/
سانزو:کاری داشتی باهام.
+اینجا کجاست؟
سانزو:خونه من.
+و من ابنجا چ میکنم؟
سانزو:شما امشبو پیش من میخابی من این دوتا دیلاغم بیرون میکنم
+اکی...وایسااااا ببینمممم چییییی من پیشت بخابم؟
سانزو:اره...و یه مسئله ای هس که باید بهت بگم
یهو سانزو داد زد ران ریندو دیلاغای خر برین از خونه من بیرونننننننن
پرش به نیم ساعت بعد،بعد از بیرون کردن بادمجون...چیز نه یعنی ران و ریندو با کلی فحش*
ا/ت:حس بدی دارم.
سانزو:چرا؟
+نمیدونم.
سانزو:بمولا ذوقه دختر
+://////(ا/ت در ذهن:واقعنم ذوقه:/)
-خیلخب وقت خوابه😐❤️
+ساعت ده شبه هنوز:/
-میگم دیگه وقت خوابه😑
+اخه ده شب...
-ا/تتتتتتتتتت من عجله دارمااااا
+عجله داری برای چی اونوقت؟وایسا ببینم فکر کنم فهمیدم.ای پسره هول خاکبرسر
-عجله دارم که پیشت بخوابم.مگه چیع؟
+اها فکر کردم میخای...هیچی بیخیالش.راستی اون مسئله ای که میخاستی بهم بگی چی بود؟
-اینجا ممکنه جاسوس گذاشته باشن برام.بیا تو اتاق بهت میگم.
+هعی...باشه.
از زبان راوی*
🦀🦀🦀هشدار هنتای🦀🦀🦀
(بچه ها هنتای دوست ندارین نخونین و هیت هم ندین.)
به اتاق رفتن و سانزو یهو ا/ت رو چسبوند به دیوار.
+سانزو داری چ...چیکار میکنی؟
-من فکر نکنم دیگه نیازی به قرصام داشته باشم.چون با تو اروم میگیرم.حالا ا/ت اروم باش و فقط خودتو بسپار دست من.
ا/ت لبخندی کوچیک میزنه،انگار از چیزی راضیه. اما ته دلش پر از ترسه چون هنوز فقط ۱ روز و نصفیه سانزو رو میشناسه و هنوز نمیدونه اون چه ادمی هست.اما همه میدونیم که اون دوتا بدجور شیفته و عاشق همن.
سانزو دست ا/ت رو میگیره و باهم لب میگیرن (پ.ن:جیغغغغغ اولین بارمه دارم هنتای مینویسم اگه ریدم به روم نیارین😂😐👍)
سانزو:ا/ت چان حواست باشه تو از این به بعد مال خود خودمی و هرکی بهت ی نگاه چپ بکنه پارهش میکنم فهمیدی؟!
+ب...باشه.
ا/ت رو پرنسسی بگل میکنه و میزاره روی تخت. دکمه های لباس ا/ت رو وا میکنه و بلوزشو در میاره(جووووووون😂)دست به بدن ا/ت میکشه و لبخند میزنه.
-ا/ت وقت ناله کردنه.
شروع میکنه مارک گذاشتن،یهو ا/ت با ناله اسم سانزو رو صدا میزنه.
-انگاری یکی داره صدام میزنه...اما من ادامه میدم.
میره سراغ اون پایینا(چرا خندم گرفتهههههه)
شلوار ا/ت رو درمیاره و دیگه...شروع عملیات°-°
(وای وای وای•-• کارای بدبد میبینم•-•)
(ایده های هنتای خیلی خوب دارم جوری که رنگ صورتتونو به قرمز مایل به نارنجی تغییر میده اما میزارم واسه پارتای بعد`•-•)
__________________________
دستام جر خورد:/
ی لایک نمیکنی؟یه کامنت نمیزاری؟نه واقعا دلت میادددددد؟دلت میاد ایلی جر بخوره بعد تو لایک نکنی کامنت نزاریییییی؟؟؟؟؟؟تازه فالوعم نمیکنههههه😐😐😐😐
نویسندگان:
Ayli_2000@
sanxxxo@
سانزو:چیشده عشقم.
+به من نگو عشقم😑
سانزو:باشه عشقم،حالت بهتر شد عشقم
+هعی اینم کسی بود ما باهاش دوست شدیم:/
سانزو:کاری داشتی باهام.
+اینجا کجاست؟
سانزو:خونه من.
+و من ابنجا چ میکنم؟
سانزو:شما امشبو پیش من میخابی من این دوتا دیلاغم بیرون میکنم
+اکی...وایسااااا ببینمممم چییییی من پیشت بخابم؟
سانزو:اره...و یه مسئله ای هس که باید بهت بگم
یهو سانزو داد زد ران ریندو دیلاغای خر برین از خونه من بیرونننننننن
پرش به نیم ساعت بعد،بعد از بیرون کردن بادمجون...چیز نه یعنی ران و ریندو با کلی فحش*
ا/ت:حس بدی دارم.
سانزو:چرا؟
+نمیدونم.
سانزو:بمولا ذوقه دختر
+://////(ا/ت در ذهن:واقعنم ذوقه:/)
-خیلخب وقت خوابه😐❤️
+ساعت ده شبه هنوز:/
-میگم دیگه وقت خوابه😑
+اخه ده شب...
-ا/تتتتتتتتتت من عجله دارمااااا
+عجله داری برای چی اونوقت؟وایسا ببینم فکر کنم فهمیدم.ای پسره هول خاکبرسر
-عجله دارم که پیشت بخوابم.مگه چیع؟
+اها فکر کردم میخای...هیچی بیخیالش.راستی اون مسئله ای که میخاستی بهم بگی چی بود؟
-اینجا ممکنه جاسوس گذاشته باشن برام.بیا تو اتاق بهت میگم.
+هعی...باشه.
از زبان راوی*
🦀🦀🦀هشدار هنتای🦀🦀🦀
(بچه ها هنتای دوست ندارین نخونین و هیت هم ندین.)
به اتاق رفتن و سانزو یهو ا/ت رو چسبوند به دیوار.
+سانزو داری چ...چیکار میکنی؟
-من فکر نکنم دیگه نیازی به قرصام داشته باشم.چون با تو اروم میگیرم.حالا ا/ت اروم باش و فقط خودتو بسپار دست من.
ا/ت لبخندی کوچیک میزنه،انگار از چیزی راضیه. اما ته دلش پر از ترسه چون هنوز فقط ۱ روز و نصفیه سانزو رو میشناسه و هنوز نمیدونه اون چه ادمی هست.اما همه میدونیم که اون دوتا بدجور شیفته و عاشق همن.
سانزو دست ا/ت رو میگیره و باهم لب میگیرن (پ.ن:جیغغغغغ اولین بارمه دارم هنتای مینویسم اگه ریدم به روم نیارین😂😐👍)
سانزو:ا/ت چان حواست باشه تو از این به بعد مال خود خودمی و هرکی بهت ی نگاه چپ بکنه پارهش میکنم فهمیدی؟!
+ب...باشه.
ا/ت رو پرنسسی بگل میکنه و میزاره روی تخت. دکمه های لباس ا/ت رو وا میکنه و بلوزشو در میاره(جووووووون😂)دست به بدن ا/ت میکشه و لبخند میزنه.
-ا/ت وقت ناله کردنه.
شروع میکنه مارک گذاشتن،یهو ا/ت با ناله اسم سانزو رو صدا میزنه.
-انگاری یکی داره صدام میزنه...اما من ادامه میدم.
میره سراغ اون پایینا(چرا خندم گرفتهههههه)
شلوار ا/ت رو درمیاره و دیگه...شروع عملیات°-°
(وای وای وای•-• کارای بدبد میبینم•-•)
(ایده های هنتای خیلی خوب دارم جوری که رنگ صورتتونو به قرمز مایل به نارنجی تغییر میده اما میزارم واسه پارتای بعد`•-•)
__________________________
دستام جر خورد:/
ی لایک نمیکنی؟یه کامنت نمیزاری؟نه واقعا دلت میادددددد؟دلت میاد ایلی جر بخوره بعد تو لایک نکنی کامنت نزاریییییی؟؟؟؟؟؟تازه فالوعم نمیکنههههه😐😐😐😐
نویسندگان:
Ayli_2000@
sanxxxo@
۳.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.