پارت ۱۰
پارت ۱۰
سوار ماشین شدیم و رفتیم من رفتم
به ی اتاق دیگه چون پر خون بود،
من لوگان و دوست داشتم ولی اون
خیلی به حق ما بدی کرده بود
داشتم با خودم فکر میکردم که خوابم برد
فردا صبح
لباسام و پوشیدم و صبحونه خوردیم و
رفتیم بیمارستان رفتیم به اتاق ولی خالی
بود،اولش فکر کردیم رفته قدم بزنه از پرستار
پرسیدیم
گفت:مرخص شدن
_چی یعنی چی؟
پرستار:دیشب آقای لی بردنشون.
رئیس:ای وای.
_چیشده؟(ناراحت)
رئیس:اون دشمن عموته.
_یعنی دزدیتش.
وایساده بودیم که یه مرد کت
شلواری اومد و
گفت:سلام آقای کیم.
رئیس:سلام
_این کیه؟
رئیس:آقای لی.
_عصبیی شدم و گفتم:با عموی
من چیکار کردی کجاست(داد)
لی:به به لونا خانم بعد دستمو
بوسید و ادامه داد اگه عموی
عزیزت و زنده میخوای باید به حرفم
گوش کنی.
_بگو
لی:یه شرط داره.اگه قبول کنی
عموت زنده میمونه
رئیس:شرطت چیه؟
لی:باید.........
سوار ماشین شدیم و رفتیم من رفتم
به ی اتاق دیگه چون پر خون بود،
من لوگان و دوست داشتم ولی اون
خیلی به حق ما بدی کرده بود
داشتم با خودم فکر میکردم که خوابم برد
فردا صبح
لباسام و پوشیدم و صبحونه خوردیم و
رفتیم بیمارستان رفتیم به اتاق ولی خالی
بود،اولش فکر کردیم رفته قدم بزنه از پرستار
پرسیدیم
گفت:مرخص شدن
_چی یعنی چی؟
پرستار:دیشب آقای لی بردنشون.
رئیس:ای وای.
_چیشده؟(ناراحت)
رئیس:اون دشمن عموته.
_یعنی دزدیتش.
وایساده بودیم که یه مرد کت
شلواری اومد و
گفت:سلام آقای کیم.
رئیس:سلام
_این کیه؟
رئیس:آقای لی.
_عصبیی شدم و گفتم:با عموی
من چیکار کردی کجاست(داد)
لی:به به لونا خانم بعد دستمو
بوسید و ادامه داد اگه عموی
عزیزت و زنده میخوای باید به حرفم
گوش کنی.
_بگو
لی:یه شرط داره.اگه قبول کنی
عموت زنده میمونه
رئیس:شرطت چیه؟
لی:باید.........
۳۵۸
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.