ماه خونی : پارت 1/1
* داستان از زبان نویسنده یا راوی که بنده باشم *
روزی روزگاری قهرمان موبیوس مانند همیشه در حال اشک ریختن و افسوس خوردن گذشته اش در سلول کوچکی بود . افسوس روزی را که او این انتخاب را کرد و انتخابی که باعث شد او نزدیک ترین کسی را که میشناخت از دست بدهد ... خودش را . بله درست شنیدی او خودش و روحش را از دست داد
* از زبان سونیک *
سونیک : نه نه نه چرا من این انتخاب رو کردم . چرا...چرا...چرااااااااااااا . ایکاش زمان به عقب برگرده تا من اون انتخاب رو نمیکردم .
/ فلش بک /
* همچنان از زبان سونیک *
داشتم میدوییدم که یهو تیلز رو دیدم
من : هی سلام چطوری تیلز ؟
تیلز : * با من من * ام...هیچی چیزی نشده من خوبم تو خوبی ؟
هوممم به نظر نگران میاد
من : تیلز به نظر نگران میایی چیزی شده ؟
تیلز : نه چیزی نشده چرا میپرسی...خوب باشه یه چیزی شده
من : ؟؟؟ چی
تیلز : بیا ازمایشگاه
من : باوشههه
* چند دیقه بعد . ازمایشگاه تیلز *
من : خوب کارت چیبود ؟
تیلز : اینو بخون
بعد یه برگه رو داد دستم
من : این چیه؟؟؟
تیلز : جواب ازمایش
من : برا چی ؟
تیلز : بخون میفهمی
من : باشهه
و برگه رو خوندم
* چند دیقه بعد و همچنان از زبان سونیکک *
من : بلهههههههههه منو سیلور و شدو داداشیمممممممممممممم؟؟؟؟؟* بلنددددد *
تیلز : بابا ارومتر گوشم کر شدددددد
من : * خاروندن گردنم * بوبخشید ههه
____________________________________________________________
تامام دستم شکستتت
روزی روزگاری قهرمان موبیوس مانند همیشه در حال اشک ریختن و افسوس خوردن گذشته اش در سلول کوچکی بود . افسوس روزی را که او این انتخاب را کرد و انتخابی که باعث شد او نزدیک ترین کسی را که میشناخت از دست بدهد ... خودش را . بله درست شنیدی او خودش و روحش را از دست داد
* از زبان سونیک *
سونیک : نه نه نه چرا من این انتخاب رو کردم . چرا...چرا...چرااااااااااااا . ایکاش زمان به عقب برگرده تا من اون انتخاب رو نمیکردم .
/ فلش بک /
* همچنان از زبان سونیک *
داشتم میدوییدم که یهو تیلز رو دیدم
من : هی سلام چطوری تیلز ؟
تیلز : * با من من * ام...هیچی چیزی نشده من خوبم تو خوبی ؟
هوممم به نظر نگران میاد
من : تیلز به نظر نگران میایی چیزی شده ؟
تیلز : نه چیزی نشده چرا میپرسی...خوب باشه یه چیزی شده
من : ؟؟؟ چی
تیلز : بیا ازمایشگاه
من : باوشههه
* چند دیقه بعد . ازمایشگاه تیلز *
من : خوب کارت چیبود ؟
تیلز : اینو بخون
بعد یه برگه رو داد دستم
من : این چیه؟؟؟
تیلز : جواب ازمایش
من : برا چی ؟
تیلز : بخون میفهمی
من : باشهه
و برگه رو خوندم
* چند دیقه بعد و همچنان از زبان سونیکک *
من : بلهههههههههه منو سیلور و شدو داداشیمممممممممممممم؟؟؟؟؟* بلنددددد *
تیلز : بابا ارومتر گوشم کر شدددددد
من : * خاروندن گردنم * بوبخشید ههه
____________________________________________________________
تامام دستم شکستتت
۴۱۹
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.