پارت ۸
پارت ۸
که یهو پام لیز خورد یکی گرفتم درست وایستادم یکم توجه کردم به صورتش که یهو فهمیدم کیه پسر داییم سامان بود رفتیم باهم داخل کافی شاپ یکم صحبت کردیم و...
کوک : رفتم بیمارستان پزشک اومد
گفت : باید ازمایش بدین تا ببینم بچتون سالمه یا نه
کوک : باش
پزشک گفت : تا ۲ روز دیگه جوابش میاد همسرتون هم یک هفته باید اینجا باشه مشکلی نیست
کوک : مشکلی نیست
آنا : صحبتمون تمام شد سامان میای بریم عمارت ؟ اصلا چیشد یادی ازما کردی ؟
سامان : شنیدم ازدواج کردی چرا منا دعوت نکردی بیشعور دایی اراد حالش خوبه
آنا : بیا بریم سوار شیم راحت برات توضیح میدم اومممم یه چیز دیگه میخواستم بگیرم اممممممم اها یارم اومد میخواستم برای خودم و سارینا سرویس طلا بخرم ( عکسش براتون میذارم )بیا بریم با سلیقه تو بخرم سامان
سامان : باش
چطوره
که یهو پام لیز خورد یکی گرفتم درست وایستادم یکم توجه کردم به صورتش که یهو فهمیدم کیه پسر داییم سامان بود رفتیم باهم داخل کافی شاپ یکم صحبت کردیم و...
کوک : رفتم بیمارستان پزشک اومد
گفت : باید ازمایش بدین تا ببینم بچتون سالمه یا نه
کوک : باش
پزشک گفت : تا ۲ روز دیگه جوابش میاد همسرتون هم یک هفته باید اینجا باشه مشکلی نیست
کوک : مشکلی نیست
آنا : صحبتمون تمام شد سامان میای بریم عمارت ؟ اصلا چیشد یادی ازما کردی ؟
سامان : شنیدم ازدواج کردی چرا منا دعوت نکردی بیشعور دایی اراد حالش خوبه
آنا : بیا بریم سوار شیم راحت برات توضیح میدم اومممم یه چیز دیگه میخواستم بگیرم اممممممم اها یارم اومد میخواستم برای خودم و سارینا سرویس طلا بخرم ( عکسش براتون میذارم )بیا بریم با سلیقه تو بخرم سامان
سامان : باش
چطوره
۲.۶k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.