عضو هشتم بی تی اس پارت ۱۰
یوری:خدای من این فرشته توی کنسرت بی تی اس چیکار میکنه؟ حقیقتا پشمام
بایول ویو
خندم گرفته بود فقط بلده دلقک بازی دراره ، اسکل ، گوشی رو کنار گذاشتم و رفتم تو اشپزخونه ای که تو دود غرق شده بود
بایول :اینجا چه خبرهههههههه(داد)
تهیونگ:من بی تقصیرم
جونگکوک :من که تو همه چیز استعداد دارم دیگه چرا باید غذا رو بسوزونم
بایول:😑😑😑😑
نامجون:اونجوری نگام نکناااااااااا ، من کاری نکردم
بایول:نخواستیم بابا برید بیرون خودم درست میکنم
جیمین:چی شده ؟(کیوت و خوابالو)
بایول:هیچی جیمین شی داریم اشپزی میکنیم
جیمین:با این سرو صدا؟
تهیونگ:اره ، مشکل خاصی داری؟
جیمین:اره
تهیونگ:حتما بیماری خاصی داری !
جیمین:😶😶😶
بایول:برین بیرون دارم آشپزی میکنممممم
نامجون:تو کی شروع کردی؟
بایول:نمیدونم😶
نامجون:اها ،باشه خب من رفتم
بایول:به سلامت
جیمین:بایول شیییییی؟
بایول:هوم؟
جیمین:میشه فارسی یادم بدی؟
بایول:اره ، بگو...سلام
جیمین:ش..سلم؟
بایول:نه ببین سلام ا...اآ (همینطوری که داشت غذا درست میکرد)
(پرش به وقتی غذا اماده شد)
بایول:جونگکوک شی؟
کوک:هوم؟
بایول:میشه بچه ها صدا کنی؟
کوک:اوهوم باشه ، بچه هااااااااا
نام ، ته ، یونگی:اومدیم
کوک:جمن شییییییییییی
جیمین:هااااااااااا
کوک:بیاااااااااا شاممممممممممم
بایول:بسه بسه ، الان میاد(خنده)
جیمین:ا.ت؟من...او..مدم...(به فارسی گفت)
بایول:افرین جیمینیییی ، بیا شام بخور
نامجون : بایول ما فردا....
بایول:مصاحبه دارید ، در مورد من و میدونم که خودتون باید بریم و من نباید بیام
نامجون:از کجا فهمیدی؟
بایول:برنامه فرداتون و چک کردم ، بعدشم باید برین باشگاه و اینکه فردا رژین روزانتونه (یعنی فقط باید سالاد بخورن)
تهیونگ:اوهوم ، مرسی که گفتی ، داشت یادم میرفت(لبخند)
بایول:خواهش میکنم ، غذاتونو بخورید
(فردا)
یونگی:مواظب خودت باش ، دست به گاز نزن ، درو هم واسه کسی باز نکن ما کلید برداشتیم
بایول:یاااااااا یونگی مشکلت با من چیه؟ مگه من بچم که دست به گاز نزنم؟
نامجون:ولش کن اونو ، مواظب خودت باش ما داریم میریم
بایول : باشه خدافظ
جیمین :خدافظ
بایول:خدافظ
(درو بست)
خب.......بریم تمیز کاری
های گایزززززززز امیدوارم حالتون خوب باشه
❤❤مهم مهم❤❤
ممکنه تا چند روز فعالیت نداشته باشم لطفا تا وقتی نیستم حمایت کنید و شرطای عشق پایدارو برسونید ، بایییییییی
بایول ویو
خندم گرفته بود فقط بلده دلقک بازی دراره ، اسکل ، گوشی رو کنار گذاشتم و رفتم تو اشپزخونه ای که تو دود غرق شده بود
بایول :اینجا چه خبرهههههههه(داد)
تهیونگ:من بی تقصیرم
جونگکوک :من که تو همه چیز استعداد دارم دیگه چرا باید غذا رو بسوزونم
بایول:😑😑😑😑
نامجون:اونجوری نگام نکناااااااااا ، من کاری نکردم
بایول:نخواستیم بابا برید بیرون خودم درست میکنم
جیمین:چی شده ؟(کیوت و خوابالو)
بایول:هیچی جیمین شی داریم اشپزی میکنیم
جیمین:با این سرو صدا؟
تهیونگ:اره ، مشکل خاصی داری؟
جیمین:اره
تهیونگ:حتما بیماری خاصی داری !
جیمین:😶😶😶
بایول:برین بیرون دارم آشپزی میکنممممم
نامجون:تو کی شروع کردی؟
بایول:نمیدونم😶
نامجون:اها ،باشه خب من رفتم
بایول:به سلامت
جیمین:بایول شیییییی؟
بایول:هوم؟
جیمین:میشه فارسی یادم بدی؟
بایول:اره ، بگو...سلام
جیمین:ش..سلم؟
بایول:نه ببین سلام ا...اآ (همینطوری که داشت غذا درست میکرد)
(پرش به وقتی غذا اماده شد)
بایول:جونگکوک شی؟
کوک:هوم؟
بایول:میشه بچه ها صدا کنی؟
کوک:اوهوم باشه ، بچه هااااااااا
نام ، ته ، یونگی:اومدیم
کوک:جمن شییییییییییی
جیمین:هااااااااااا
کوک:بیاااااااااا شاممممممممممم
بایول:بسه بسه ، الان میاد(خنده)
جیمین:ا.ت؟من...او..مدم...(به فارسی گفت)
بایول:افرین جیمینیییی ، بیا شام بخور
نامجون : بایول ما فردا....
بایول:مصاحبه دارید ، در مورد من و میدونم که خودتون باید بریم و من نباید بیام
نامجون:از کجا فهمیدی؟
بایول:برنامه فرداتون و چک کردم ، بعدشم باید برین باشگاه و اینکه فردا رژین روزانتونه (یعنی فقط باید سالاد بخورن)
تهیونگ:اوهوم ، مرسی که گفتی ، داشت یادم میرفت(لبخند)
بایول:خواهش میکنم ، غذاتونو بخورید
(فردا)
یونگی:مواظب خودت باش ، دست به گاز نزن ، درو هم واسه کسی باز نکن ما کلید برداشتیم
بایول:یاااااااا یونگی مشکلت با من چیه؟ مگه من بچم که دست به گاز نزنم؟
نامجون:ولش کن اونو ، مواظب خودت باش ما داریم میریم
بایول : باشه خدافظ
جیمین :خدافظ
بایول:خدافظ
(درو بست)
خب.......بریم تمیز کاری
های گایزززززززز امیدوارم حالتون خوب باشه
❤❤مهم مهم❤❤
ممکنه تا چند روز فعالیت نداشته باشم لطفا تا وقتی نیستم حمایت کنید و شرطای عشق پایدارو برسونید ، بایییییییی
۱.۷k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.