فقط یک نفر ۹
....
ات.فقط دلم برای مادر و پدرم تنگ،شده
کوک.خب میتونی بری ببینیشون اصن خودم میبرمت
ات.نه خب فوت شدم
کوک.متاسفم
ات.اشکالی نداره
کوک.ات
ات.بله
کوک.من ازت خوشم میاد تو چی
ات.م من من
کوک.اشکالی نداره که نمیتونی بگی من میدونم
ات.کوک یه چیزی بهت میگم ولی قول بده کار احمقانع ای نکنی باشع
کوک.باشه
ات.کوک هث امروز که تو نبودی هق هق تهیونگ بهم نزدیک شد و بهم تج.اوز کرد
کوک.چ چی (باداد)
ات.قول دادی بهم آروم باشی
کوک منو زد کنار و رفت تهیونگ رو مبل نشسته بود و کوک داد زد بی ش.رف چطور جرعت کردی به عشقه من نزدیک بشی
تهیونگ.عشقت اون حتی ازت خوششم نمیاد
کوک.ولی اون منو دوست داره
کوک افتاد رو تهیونگ و تا میتونست بهش مشت زد تا سرحد مرگ کتکش زد و از خونه پرتش کرد بیرون
حالا نمیدونستم میخواد چه بلایی سر من بیاره
کوک درو بست و با چشای قرمز بهم زل زده بود و گفت
بهت هشدار داده بودم که نزدیکش نشی ولی تو نزدیکش شدی حالا واسه این کارت تنبیه میشی
ات.ن نه تروخدا کوک
کوک.از الان به بعد بهم میگی ددی فهمیدی
ات.ددی تروخدا لطفا من نمیتونم
کوک.چرا میتونی
و بغلم کرد بردم تو اتاق و .........مغز منحرف شما برا اینجاخخخخخخخخ
ویو کوک
صبح بیدار شدم با صدای گریه کردن ات بود داشت گریه میگرد پرسیدم
کوک.چی شده بیبی
ات.داری میپرسی چی شده و دیگه دخترونگیم از بین رفته خیلی ازت بدم میاد کوک
ات.فقط دلم برای مادر و پدرم تنگ،شده
کوک.خب میتونی بری ببینیشون اصن خودم میبرمت
ات.نه خب فوت شدم
کوک.متاسفم
ات.اشکالی نداره
کوک.ات
ات.بله
کوک.من ازت خوشم میاد تو چی
ات.م من من
کوک.اشکالی نداره که نمیتونی بگی من میدونم
ات.کوک یه چیزی بهت میگم ولی قول بده کار احمقانع ای نکنی باشع
کوک.باشه
ات.کوک هث امروز که تو نبودی هق هق تهیونگ بهم نزدیک شد و بهم تج.اوز کرد
کوک.چ چی (باداد)
ات.قول دادی بهم آروم باشی
کوک منو زد کنار و رفت تهیونگ رو مبل نشسته بود و کوک داد زد بی ش.رف چطور جرعت کردی به عشقه من نزدیک بشی
تهیونگ.عشقت اون حتی ازت خوششم نمیاد
کوک.ولی اون منو دوست داره
کوک افتاد رو تهیونگ و تا میتونست بهش مشت زد تا سرحد مرگ کتکش زد و از خونه پرتش کرد بیرون
حالا نمیدونستم میخواد چه بلایی سر من بیاره
کوک درو بست و با چشای قرمز بهم زل زده بود و گفت
بهت هشدار داده بودم که نزدیکش نشی ولی تو نزدیکش شدی حالا واسه این کارت تنبیه میشی
ات.ن نه تروخدا کوک
کوک.از الان به بعد بهم میگی ددی فهمیدی
ات.ددی تروخدا لطفا من نمیتونم
کوک.چرا میتونی
و بغلم کرد بردم تو اتاق و .........مغز منحرف شما برا اینجاخخخخخخخخ
ویو کوک
صبح بیدار شدم با صدای گریه کردن ات بود داشت گریه میگرد پرسیدم
کوک.چی شده بیبی
ات.داری میپرسی چی شده و دیگه دخترونگیم از بین رفته خیلی ازت بدم میاد کوک
۵.۸k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.