p15
ویو بیونگ هو
امروز یه مهمونی کاری برای سازمان داشتم قرار بود گروهم که کارشون خیلی درسته و من خیلی باهاشون دوستم رو ببینم شنیدم یه عضو جدید دارن که دختره نامی اومدم دنبالم رفتیم تو همه تعظیم کردن به جز اون
ات: تو... تو... اینجا
بیونگ هو: تو اینجا چیکار میکنی؟
ات: اوپا؟ این اون کارت بود که منو به خاطرش ولکردی
کوک: اوپا؟
نامجون: شما دو تا چقدر شبیهین نکنه
ات: اره درسته اون برادر دو قلوی منه و الان ارشدمه (لج)
کوک: اها (بچه یه لحظه ترسید)
بیونگ هو: چرا بهم نگفتی
ات: به همون دلیل که تو نگفتی
بیونگ هو: خوب حالا کاریه که شده برو انصراف بده
ات: من اینکاره نمیکنم
بیونگ هو: دلم برای این نگاه ترسناکت تنگ شده بود اوکی مهمونی اما اگه اشتباهی تو ماموریت کردی من با رییس حرف میزنم و اخراجت میکنم
ات: برادر عزیزم از اونجایی که دقلوییم خودت باید خوب بدونی که من تو کارم اشتباه نمیکنم
جیهوپ: چقدر ات ترسناک شده
یونگی: منم یه لحظه ترسیدم
جیمین: بیونگ هو هیونگ هم تاحالا انقدر شبیه زن زلیل ها رفتار نکردم بود
بیونگ هو و ات: بسه دیگه
کوک: خوبه حالا فهمیدیم که واقعا دقلویین
بیونگ هو: کوک هیونگ سلام
کوک: سلام هیونگ
ات: این چه مدل دست دادنیه
بیونگ هو: از زمان دبیرستان با هم بودیم
ات: ای خدااااا
دلم واسه ات سوخت
وای کوک واقعا یه لحظه از شنیدن کلمه اوپا ترسید
امروز یه مهمونی کاری برای سازمان داشتم قرار بود گروهم که کارشون خیلی درسته و من خیلی باهاشون دوستم رو ببینم شنیدم یه عضو جدید دارن که دختره نامی اومدم دنبالم رفتیم تو همه تعظیم کردن به جز اون
ات: تو... تو... اینجا
بیونگ هو: تو اینجا چیکار میکنی؟
ات: اوپا؟ این اون کارت بود که منو به خاطرش ولکردی
کوک: اوپا؟
نامجون: شما دو تا چقدر شبیهین نکنه
ات: اره درسته اون برادر دو قلوی منه و الان ارشدمه (لج)
کوک: اها (بچه یه لحظه ترسید)
بیونگ هو: چرا بهم نگفتی
ات: به همون دلیل که تو نگفتی
بیونگ هو: خوب حالا کاریه که شده برو انصراف بده
ات: من اینکاره نمیکنم
بیونگ هو: دلم برای این نگاه ترسناکت تنگ شده بود اوکی مهمونی اما اگه اشتباهی تو ماموریت کردی من با رییس حرف میزنم و اخراجت میکنم
ات: برادر عزیزم از اونجایی که دقلوییم خودت باید خوب بدونی که من تو کارم اشتباه نمیکنم
جیهوپ: چقدر ات ترسناک شده
یونگی: منم یه لحظه ترسیدم
جیمین: بیونگ هو هیونگ هم تاحالا انقدر شبیه زن زلیل ها رفتار نکردم بود
بیونگ هو و ات: بسه دیگه
کوک: خوبه حالا فهمیدیم که واقعا دقلویین
بیونگ هو: کوک هیونگ سلام
کوک: سلام هیونگ
ات: این چه مدل دست دادنیه
بیونگ هو: از زمان دبیرستان با هم بودیم
ات: ای خدااااا
دلم واسه ات سوخت
وای کوک واقعا یه لحظه از شنیدن کلمه اوپا ترسید
۴.۱k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.