ای کسانیکه تابوت مرا به دوش می کشید بر روی تابوتم پارچه ی
ای کسانیکه تابوت مرا به دوش می کشید بر روی تابوتم پارچه ی سیاهی بکشید تا همگان بدانند که در این دنیا سیاه بخت بودم.
چشمهایم را باز بگذارید تا همگان بدانند که چشم انتظار بوده ام.
دستهایم را باز بگذارید تا همگان بدانند که آرزو به دل از این دنیا رفتم.
تکه یخی بر روی قلبم بگذارید تا با اولین تابش خورشید ٬ عشق را بنگرم.
بگویید دو دستها و پاهای مرا ببندند تا همگان بدانند که:
که اسیر بوده ام.
چشمهایم را باز بگذارید تا همگان بدانند که چشم انتظار بوده ام.
دستهایم را باز بگذارید تا همگان بدانند که آرزو به دل از این دنیا رفتم.
تکه یخی بر روی قلبم بگذارید تا با اولین تابش خورشید ٬ عشق را بنگرم.
بگویید دو دستها و پاهای مرا ببندند تا همگان بدانند که:
که اسیر بوده ام.
۱.۷k
۰۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.