پسر عموی مغرور من~♡

پسر عموی مغرور من~♡
P26
رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بدنمو خشک کردم بعد موهامو صاف کردم و شلوار لباس سیاه و لشمو پوشیدم و یه آرایش خیلی کم انجام دادم و عطرزدم و از پله ها پایین اومدم که صدای در به گوشم خورد خدمتکار میخواستم درو باز کنه کنه گفتم بره خودم باز میکنم رفتم باز کردم که تهیونگ رو دیدم که پشتش جیمین بود بهشون سلام دادم و تا سالن راهنمایی کردم
ا.ت:بشنین
هر سه تامون نشستیم که جیمین گفت
جیمین:عمارتت از عمارت من بزرگ تره
ا.ت:مرسی
ته:خیلی قشنگه
ا.ت:(لبخند)
با تهیونگ و جیمین مشغول صحبت بودم بعد باصدای بلند گفتم
ا.ت:اجومااا اجومااااااا
اجوما:بله خانم
ا.ت:خوراکی ها و نوشیدنی هارو بیار
اجوما کلی چیز میز آورد و منم رفتم یه فیلم ترسناک گذاشتم که باهم ببینیم
آرای فیلم بود که گوشیم زنگ خورد دیدم نوشته مکس از تهیونگ و جیمین عذرخواهی کردم و رفتم توی حیاط
ا.ت:بله(آروم)
مکس:ا.ت ماموریت شروع شده
ا.ت:اوکی مرسی گفتی
ا.ت:فعلا
و قطع کردم و رفتم داخل که دیدم جیمین نیست
ا.ت:جیمین کو پس
ته:پدرش زنگ زد کارش داشت
ا.ت:اووو
ته:راستی
ا.ت:هوم
ته:تو با مکس کار میکنی
ا.ت:چیی

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
بچها یکم دیر میزارم از این به بعد
باز ببخشید