قاتل من p:4
پاهام و بست پایین تخت و لباسام و لباساش و در آورد و روم خیمه زد اولش به چشمام خیره شد ولی بعدش لباش و کوبید رو لبام مک های بدی میزد طوری که خون تو دهنم جمع شده بود ازم جدا شد و جوری که نوک لباش به لبام میخورد با صدای ب گفت
+اگه همکاری نکنی باید ۸۰ ضربه شلاق بخوری
_ب.....ب.....باشه
و سینه ی چپم و گرفت تو مشتش و فشار میداد خیلی درد داشت و نوک سینه ی راستم و ب دندون گرفت از درد نمیتونستم چشمام و باز کنم که باکسرش و در آورد با دیدن دی. ک.ش خودم و خیس کردم
+اوه هرزه کوچولو خودشو خیس کرده
_ل....لطفا بز.....بزار برم
+نمیشه بیبی گرل
_خ....خوا
که لبش و کوبید رو لبم با دستش از روی شرتم رو پو.صی ام میکشید داغ شده بودم نمیتونستم نفس بکشم ازم جداشد و شستم و در آورد و گفت
+کی پریود میشی؟
_ف......فک....کنم.....ف...فردا
+خوبه پس
_ل...لطف...
نذاشت ادامهبدم و دی.کش و وارد دهنم کرد
+کارتو بکن
وارد دهنم میکر و من قورت میدادم طعم خیلی بدی داشت نزدیک بود بالا بیارم اوق
از دهنم خارج کرد و از پایین واردم کرد
_عاححححححححححح اخخخخخخخخخ ایییییی اهههههه
و مایع درون دیکش و واردم کردم خیلی بزرگ بود منم تنگ بودم
+اهههههه چقد تنگی
_عاحححححححخخخخخخخخ
یهو دیدم نشست رو رون پام و از روی پا تختی ی آمپول برداشت و توش و پر کرد
_ا.....عاححح .....اون ....اخخخ...چیه
همینطور که واردم میکرد اون آمپول رو زد به رون پام و خالیش کرد
_اخخخخخخ چی بود دیگه
+تحریک کننده
_چ....چ...چی اخخخخخخخ
۵ دقیقه بعد
_عاخخخخخ
+بیب با هر تلمبه بشمار اوکی؟
_چشم ددی
_یک....آخ....دو......س...سه.............س...سی
تازه عادت کرده بودم که ازم کشید بیرون ولی من ارضا نشده بودم خواست بلند شه که پریدم روش
_نوبت منه
+با کمال میل
_کمرم و بلند کردم و محکم رو دیکش فرود آوردم که کل دیکش واردم شد
+اخخخخخ لعنتی چقد تنگی تو
_بده؟
+نه خیلی خوبه
و لبم و کوبیدم رو لبش و زبونم و کردم تو دهنش
فردا صبح
بیدار شدم دیدم لباس تنمه که کل اتفاق های دیشب یادم اومد و ی جیغ کشیدم و در باز شد و ی خانم مسن اومد تو
/خانم حالتون خوبه؟
_م.....من کجام؟
/خونه ی ارباب خانم
_گشنمه
/الان براتون صبحانه میارم
خواستم بشینم که زیر دلم تیر کشید و افتادم رو تخت و از درد ب خودم پیچیدم
/خانم بفرما...خانم حالتون خوبه؟
_ن...نه کمکم کن برم حموم
/از این طرف خانم
_ممنون
/بفرمایید صبحانه روی تخته و حوله توی کمد هستش من دیگه میرم
_ممنون خدافظ
۳۰ مین بعد
از حموم خواستم بیام بیرون ولی حوله نبود یادم افتاد آجوما گفت تو کمد هست سرم و پایین گرفتم چون سردم بود و موهام رو صورتم ریخته بود رفتم در کمد و از کردم که یه سایه حس کردم برگشتم اون همون مرده بود...
+اگه همکاری نکنی باید ۸۰ ضربه شلاق بخوری
_ب.....ب.....باشه
و سینه ی چپم و گرفت تو مشتش و فشار میداد خیلی درد داشت و نوک سینه ی راستم و ب دندون گرفت از درد نمیتونستم چشمام و باز کنم که باکسرش و در آورد با دیدن دی. ک.ش خودم و خیس کردم
+اوه هرزه کوچولو خودشو خیس کرده
_ل....لطفا بز.....بزار برم
+نمیشه بیبی گرل
_خ....خوا
که لبش و کوبید رو لبم با دستش از روی شرتم رو پو.صی ام میکشید داغ شده بودم نمیتونستم نفس بکشم ازم جداشد و شستم و در آورد و گفت
+کی پریود میشی؟
_ف......فک....کنم.....ف...فردا
+خوبه پس
_ل...لطف...
نذاشت ادامهبدم و دی.کش و وارد دهنم کرد
+کارتو بکن
وارد دهنم میکر و من قورت میدادم طعم خیلی بدی داشت نزدیک بود بالا بیارم اوق
از دهنم خارج کرد و از پایین واردم کرد
_عاححححححححححح اخخخخخخخخخ ایییییی اهههههه
و مایع درون دیکش و واردم کردم خیلی بزرگ بود منم تنگ بودم
+اهههههه چقد تنگی
_عاحححححححخخخخخخخخ
یهو دیدم نشست رو رون پام و از روی پا تختی ی آمپول برداشت و توش و پر کرد
_ا.....عاححح .....اون ....اخخخ...چیه
همینطور که واردم میکرد اون آمپول رو زد به رون پام و خالیش کرد
_اخخخخخخ چی بود دیگه
+تحریک کننده
_چ....چ...چی اخخخخخخخ
۵ دقیقه بعد
_عاخخخخخ
+بیب با هر تلمبه بشمار اوکی؟
_چشم ددی
_یک....آخ....دو......س...سه.............س...سی
تازه عادت کرده بودم که ازم کشید بیرون ولی من ارضا نشده بودم خواست بلند شه که پریدم روش
_نوبت منه
+با کمال میل
_کمرم و بلند کردم و محکم رو دیکش فرود آوردم که کل دیکش واردم شد
+اخخخخخ لعنتی چقد تنگی تو
_بده؟
+نه خیلی خوبه
و لبم و کوبیدم رو لبش و زبونم و کردم تو دهنش
فردا صبح
بیدار شدم دیدم لباس تنمه که کل اتفاق های دیشب یادم اومد و ی جیغ کشیدم و در باز شد و ی خانم مسن اومد تو
/خانم حالتون خوبه؟
_م.....من کجام؟
/خونه ی ارباب خانم
_گشنمه
/الان براتون صبحانه میارم
خواستم بشینم که زیر دلم تیر کشید و افتادم رو تخت و از درد ب خودم پیچیدم
/خانم بفرما...خانم حالتون خوبه؟
_ن...نه کمکم کن برم حموم
/از این طرف خانم
_ممنون
/بفرمایید صبحانه روی تخته و حوله توی کمد هستش من دیگه میرم
_ممنون خدافظ
۳۰ مین بعد
از حموم خواستم بیام بیرون ولی حوله نبود یادم افتاد آجوما گفت تو کمد هست سرم و پایین گرفتم چون سردم بود و موهام رو صورتم ریخته بود رفتم در کمد و از کردم که یه سایه حس کردم برگشتم اون همون مرده بود...
۵.۸k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.