Lave3
خوب یه ساعت دیگ پارتی
شروع میشع
در کشو مو باز کردم لوازم آرایشمو بیرون اوردم کمی رژ زدم .....
حسابی به خودم رسیدم
خوب حالا لباس مونده بود یه لباس
که مناسب مهمونی باشه رو پیدا کردم(من زیاد مث دخترای دیگ نبودم بیشتر تیپ های پسرونه دوست داشتم) لباسم رو پوشیدیدم (اسلاید۲)
به ساعت نگاهی کردم
یه ساعتی گذشته بود
صدای زنگ در به صدا در اومد
در رو باز کردم تیهونگ رو دیدم
سرتا پامو نگاه کرد
ته :بریم
لیا :اره اره بریم
ته خوبه پس تو ماشین منتظرم
در خونه رو بستم رفتم سوار لامبورگینی که جلوم بود شدم
توی راه نه من صحبت کردم نه ته
ته بلاخره سکوت رو شکست
ته :اونجا زیاد با مردا ور نرو محل نده خطرناکن
لیا :فکر نکنم به تو مربوط باشه
ته اخماش توی هم رف یه نگاه بهم کرد ترسیدم
لیا :یااااا باشه باشه
شروع میشع
در کشو مو باز کردم لوازم آرایشمو بیرون اوردم کمی رژ زدم .....
حسابی به خودم رسیدم
خوب حالا لباس مونده بود یه لباس
که مناسب مهمونی باشه رو پیدا کردم(من زیاد مث دخترای دیگ نبودم بیشتر تیپ های پسرونه دوست داشتم) لباسم رو پوشیدیدم (اسلاید۲)
به ساعت نگاهی کردم
یه ساعتی گذشته بود
صدای زنگ در به صدا در اومد
در رو باز کردم تیهونگ رو دیدم
سرتا پامو نگاه کرد
ته :بریم
لیا :اره اره بریم
ته خوبه پس تو ماشین منتظرم
در خونه رو بستم رفتم سوار لامبورگینی که جلوم بود شدم
توی راه نه من صحبت کردم نه ته
ته بلاخره سکوت رو شکست
ته :اونجا زیاد با مردا ور نرو محل نده خطرناکن
لیا :فکر نکنم به تو مربوط باشه
ته اخماش توی هم رف یه نگاه بهم کرد ترسیدم
لیا :یااااا باشه باشه
۲۳.۰k
۰۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.